حافظِ سایه و یک خاطره
آیا ول معروف مرِ ربار و ربکتی بودند، ولی اِ وجود این از انسان نا ر واطف انسان متأث . من در اینجا، ارهای از این رگمرد رسه رهنگ رضه میدارم:
ابتدا ویم از اوایل انقلاب ا مرحوم سایه دوستی داشتیم. گاهی اوقات آنها به منزل ما میآمدند و گاهی اوقات من میرفتم آنها و درباره حافظ میگفتند و سی سال پیش بودند که در اوج تفسیر حافظ بودند و در نهایت به نام «حافظ به سعی سایه» منتشر شد، در دو وزیر و قطع رحلی منتشر شد. وچک ا مان رحلی دوزیری.
من درباره افظِ سایه سه مقاله نوشتهام و اهی م از ودم من را سه مقاله نوشتم، این مقالات را در اصل های ندساله نوشتم و رین نها درباره افظ سایه، م نوشتم و م ا اینرو اینجا موضوع سخنرانی در نیاد ایران شناسی مرحوم دکتر سن سازمان و ساختمان ایرانناد نا سخنرانی ماهانه رگزار مید و اعضای رهنگستان م رکت میردند و من رکت میردم.
این ار نوبت سخنرانی دکتر انوری ود. ایشان درباره این دربیاورید. سه افظ را م ا ودشان ورده ودند: استاد سایه ود و ادروان انلری و نده. باید جای حافظ قزوینی و دکتر غنی را هم خالی کنیم که حافظ بسیار مهم است و از زمانی که تصحیح حافظ آغاز شد، کاری بزرگتر از آن نبودیم و خیلی ها از جمله دکتر محمدعلی اسلامی و شاید بنده هم تا پیش از حافظ از سایه فکر میکردم بهترین تصحیح است. افظ اشد. اما افظِ سایه م سخن ود، نی ُسن ام دیوان افظ و ا 31 نسخه رده ودند. از آنها رسیدم در ار ردید؟ لبخندی دند، ری ردند و ند ل سال و آخرینا ده سال! در این سالیان عدهای از دوستانشان هم یاری میکردند که از همه برتر بودند، استاد دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی بودند که به خوبی به ایشان میدادند و راهنماییهای خوبی میکردند و شعرهای عربی دیوان حافظ را هم به فارسی و هم شعر فارسی ترجمه میکردند که در جای خود خدمت میکردند. ابلتوجهی ود.
اری، از اطره دور نشویم. بعد از سخنرانی آقای انوری، یکی از حرف زد و من هم اجازه گرفتم و نظرم را درباره پیشنهاد کردم که با آنها خیلی موافقم و اگر خدمتی از من بربیاید شخصاً میدهم، استاد سایه هم هستند، استاد نیساری هستند و چند حافظ شناس دیگر را هم میدانند. نام ردم از مله دکتر اصغر داد در نجا مله اعث اشتباه د و اینکه ار الا رفت سر لمه ود. من گفته بودم که این حواشی به سایه را خوب متوجه نمیشوم و چون از رفتگان هم یاد میکردم، خبرنگار گویا «مربوط به سایه» را «مرحوم سایه» شنیده بود و در مطلبی که تلویزیون هم آن شب گفته بود «شادروان» بود. سایه»! و ر ده ود.
د محمد رایی، دوست نزدیک ایشان و ناشر ارشان -که ایشان م وت دند- ا من ماس رفت و به موضوع ست رسید. موضوعی! و مرحوم سایه! بعداً گفتند آقای ابتهاج در یا آلمانی هستند، چون ایشان مرتبه بین آلمان و سفر تهران و خانوادههای گویا در آلمان وارد تهران میشوند و در تهران خانهای هستند و همهشان هم به تهران میرسند.
م من نگفتم مرحوم سایه! مه ند ما د! م دلیل محکمهپسند اورند، اور! گفتم اگر من این کلمه را گفته بودم، تکاندهنده بود، سایه مرد فرهی فرهنگساز بزرگی است، این نبود که فوت کند، صد صدوپنجاه نفرشاننده آن مجلس گوش کنند و هیچکس سؤال کند، نپرسد، تکان نخورد، بعید است که چنین چیزی گفته شود. سی نجا دس لند نشده اشد می رسد مگر داینکرده رای ای سایه اتفاقی افتاده! و من ویم نخیر، نه ایشان در ارتباطم، نین نیست. م این نظر من محکمهسندی است، محکمهسند اما ر در ر ده! گفتم خداوندا یاری کن، و همان وقت یاریای به دلم افتاد و از اسمِ سایه یک مضمون خوش رباعی به ذهنم آمد و گفتم آقای زهرایی من یک رباعی گفتم که امیدوارم مشکل را حل کنم، شما زحمت بکشید به آقای سایه برسانید و بخوانم:
« رچند مر و م واهد ود
ایان وجود دم واهد ود
ا رتو ورشید انآرا ست
نیست سایه نیز م واهد ود».
در این رباعی ا «سایه» و «آفتاب» ازی انی ده ود و موضوع ر و وشی اتمه افت. نی این رباعی ارزش و ارایی این را داشت رفع ار ند از نه دل ایشان. مینطور م د. من نگ دند و ند رمشاهی دستمریزاد! اما «مرحوم» م ر دا رفع ار د. و دیگر ر گناهی ودم اصرار نکردم من نگفتم «مرحوم سایه» لکه م «مربوط سایه». ر ال اطرهای د در الم دم ما اقی ماند.
ا دید سلیت دمت مه، مر سایه الحمدالله مر لندی ود مثل و ارنامهان لند ود. ایشان از سال 1306 مین ند روز در دات ودند و زندگی لند و رمایه بودند. مزارشان نورباران اد و ادشان اویدان.
* منتشر شده در روزنامه رق/ نجشنبه مرداد