نماد سایت مجله ایرانی

خواندن آنلاین کتاب آن سوی مرگ

معرفی کتاب آن سوی مرگ + دانلود pdf کتاب

 کتاب «آن سوی مرگ» که از سوی نشر معارف منتشر شده، دربردارنده سه روایت از تجربه افرادی است که در سه مرحله دنیای پس از مرگ را برای دقایقی تجربه کرده و آن را صادقانه برای مخاطب روایت کرده‌اند. کتاب نثری خوش‌خوان و ساده دارد. روایت‌ها گاه باورنکردنی است و مخاطب را میخکوب می‌کند.

شخصیت‌پردازی سه روایت نقل شده، به گونه‌ای صورت گرفته که مخاطب با آن همراه شده و گاه همذات‌پنداری کند. دنیای پس از مرگ و حوادث بعد از آن، همواره یکی از پرسش‌هایی است که ذهن بشر را به خود مشغول داشته است. آثاری مانند «آن سوی مرگ» به مخاطب این کمک را می‌کند تا بتواند تاحدودی از دنیایی که پس از مرگ در انتظار انسان است، آگاهی یابد.

برخی از این روایت‌ها گاه مخاطب را تکان می‌دهد و سبب می‌شود تا پس از اتمام کتاب، مخاطب با خود بیندیشد که او برای دنیای پس از مرگ چه کرده است. «آن سوی مرگ» به قلم جمال صادقی و با همکاری محمدحسین حاجی ده‌آبادی در 350 صفحه منتشر شده است. کتاب آن سوی مرگ را حجت الاسلام امینی خواه با بیانی شیوا و مستدل و بهره گیری از آیات و روایات شرح و تفسیر کرده است که در ادامه می توانید بصورت صوتی بشنوید و دانلود کنید.

چند نکته در مورد کتاب آن سوی مرگ

  کتاب آن سوی مرگ کوششی کم‌سابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است.

قسمت هایی از کتاب آن سوی مرگ

وقتی خداوند خواست آدم و فرزندانش را خلق کند، فرشتگان گفتند: «خدایا زمین، گنجایش این همه آدم را ندارد.» فرمود «من، مرگ را می‌آفرینم.» فرشتگان پرسیدند: «اگر مرگ آفریده شود، زندگی برای انسان ناخوشایند نمی‌شود؟» فرمود: »من، امید را می‌آفرینم.
روزی در یکی از آن سفرها با زنی حیرت انگیز آشنا شدیم.با دقت به ماجرای زندگی اش گوش دادیم. دست آخر ، آن سوال همیشگی را بر زبان آوردم: چیز دیگری هست که به ما نگفته باشید؟ تقریبا همه ی سرگذشتم را برایتان تعریف کردم. فقط…فقط یک قضیه هست که … که به شما…به شما نگفتم… گفتنش خیلی جرات می خواهد… مطمئن نیستم که این داستان را باور کنید….

در این کتاب که به همراه لینک دانلود مقاله ای در نقد و بررسی آن در سایت دهکده لینکز اورده ایم آمده است: _ سحر، می خواهم بدانم واکنش تو،،، واکنش وجود اثیری تو در برابر جسمِ بی جانت چه بود؟ وقتی کالبدت را دیدی چه فکری کردی؟ -خوب، ابتدا، حسابی گیج شدم. مرتب از خودم می پرسیدم: “اگر او من هستم؛ پس من (منی که در بالا قرار دارم) کی هستم؟!” _ چه وضعیت عجیبی! تو داشتی با چشمانی دیگر، جسمت را نگاه می کردی. ـ بله. و احساس می کردم به دو نفر تبدیل شده ام.

یکی از دو وجودم روی تختِ بیمارستان است و دیگری در بالا. و فکر می کردم چه طور چنین چیزی ممکن است! عاقبت، به یک جواب منطقی رسیدم:” فقط در یک صورت، چنین چیزی ممکن است: این که مرده باشم.” همان وقت، عمیقا درک کردم که مرده ام. ـ با درک این موضوع، خیلی وحشت کردی؟ ـ وحشت نکردم. خیلی هم خوشحال شدم. ـ خوشحال؟ ـ خوشحال. چون فهمیدم که هنوز وجود دارم، هنوز زنده ام؛ هرچند به شکلی دیگر.

چون فهمیدم که هنوز از قوه بینایی، شنوایی و بویایی برخوردار هستم، هرچند کالبد مادی نداشتم.،،،، علاوه بر این، دریافتم که مرگ، چیز خوبی است. حداقل برای من خیلی خوب بود. به سه دلیل: یکی این که از آن دردهای شدید نجات پیدا کرده بودم. (به قدری دور از درد، هر دردی، بودم که نمی توانم شرح دهم.) دلیل دیگر، آرامش عجیبی بود که داشتم.،،، و دلیل آخر: حظِ زیادی که به خاطر بی وزنی نصیبم شده بود. در آن حالت، خیلی سبک و خیلی آزاد بودم

درباره کتاب آنسوی مرگ

مرگ آن روی سکه زندگی است. آنچه که بر انسان پس از مرگ می‌گذرد، مورد اختلاف‌ترین موضوع میان عقاید مختلف بوده است. ادیان به زندگی پس از مرگ باور دارند و بسیاری از فلاسفه هم به وجود زندگی و دنیایی دیگر، ورای دنیای فانی معتقدند.

از طرفی بسیاری از مادی‌گرایان معتقدند پس از اتمام زندگی دنیایی، دنیای دیگری وجود ندارد و وجود انسان به نابودی می‌رسد. این اندیشه نتایج و اثرات متفاوتی بر زندگی انسان دارد. به همین دلیل بحث بر مساله مرگ و مرگ‌باوری یکی از اساسی‌ترین مباحث در زندگی و عقاید انسان است.

کتابهای زیادی در زمینه و زندگی پس از مرگ نوشته شده است. اصولا کتابهای منتشر شده در زمینه مرگ، براساس باورهای ادیان مختلف از حیات پس از مرگ نوشته می‌شوند. واقعیت این است که تمام دانسته‌های بشر از زندگی آن دنیا، از مطالبی است که به بشر آموخته‌اند.

اما در این میان نقل‌هایی وجود دارند که از کسانی که شبه مرگ را تجربه کرده‌اند منتقل شده‌اند. این افراد به لحاظ پزشکی برای دقایقی مرده‌اند. و سپس و به زندگی برگشته‌اند. و زمانی که به هوش آمده‌اند از تجربیاتی حرف زده‌اند که با هیچ منطق علمی قابل توجیه نیستند و از طرفی نمی‌توان آنها را رد کرد.

معمولا اکثر تجربیات این افراد شبیه به هم است و همگی اتفاقاتی تقریبا مشابه را تجربه کرده‌اند. شنیدن صحبت‌های این افراد از تجربیات نزدیک به مرگ‌شان بسیار جالب و شنیدنی است.

پس می‌توانیم کتابهایی که در زمینه مرگ نوشته شده‌اند را به دو دسته تقسیم کنیم. کتابهایی که بنیان‌های فکری و اندیشه‌ای دینی و فلسفی یا روان‌شناختی دارند. و دسته دیگر کتابهایی هستند که بنیان‌های آنها از تجربه مستقیم افرادی است که شبه مرگ را تجربه کرده‌اند.

جمال صادقی، نویسنده کتاب آن سوی مرگ، تجربه سه نفر از افرادی که مرگ را تجربه کرده‌اند به صورت مکتوب درآورده است. او ادعا می‌کند که نوشته‌های کتاب مستند هستند و این افراد واقعا مرگ را لمس کرده‌اند.

خواندن تجربه این سه نفر و حکایت‌هایی که نقل می‌کنند جالب و تکان دهنده است. با خواندن این کتاب با تجربیاتی رو‌به‌رو خواهید شد که کمتر آنها را شنیده‌اید یا خوانده‌اید.

نظراتی که خوانندگان کتاب آن سوی مرگ درباره تجربه خود از خواندن این کتاب مطرح کرده‌اند متفاوت است. بسیاری معتقدند این کتاب بسیار تکان دهنده و باورپذیر نوشته شده است و تجربیات افراد مصاحبه شونده را باور کرده‌اند.

نثر کتاب آن سوی مرگ روان است و توصیف‌هایی که در این کتاب نوشته شده‌اند ملموس و قابل درک هستند. مجموعه جذابیت روایت‌ها و نثر خوب نویسنده، از کتاب آن سوی مرگ کتابی پرکشش و جذاب ساخته است که نمی‌توان از خواندن آن دست کشید.

از طرفی بعضی از خوانندگان ادعا می‌کنند تجربیاتی که خوانده‌اند چندان باورپذیر به‌نظر نمی‌رسد. و حتی گاه با باورهای دینی متناقض یا متعارض است. درهرصورت نمی‌توان این کتاب را کتاب ضعیف یا غیرقابل توجه دانست.

تمام حواشی ایجاد شده درمورد کتاب آن سوی مرگ اثبات می‌کند که این کتاب ارزش حداقل یک بار خوانده شدن را دارد. توصیه می‌کنم این کتاب را بخوانید و نظرات خودتان درباره آن با ما به اشتراک بگذارید.

این کتاب در سال ۹۸  توسط انتشارات معارف به چاپ رسیده و وارد بازار نشر شده است.

قسمت‌هایی از کتاب آن سوی مرگ

-سحر، می خواهم بدانم واکنش تو، واکنش وجود اثیری تو در برابر جسمِ بی جانت چه بود؟ وقتی کالبدت را دیدی چه فکری کردی؟

-خوب، ابتدا، حسابی گیج شدم. مرتب از خودم می پرسیدم: “اگر او من هستم؛ پس من (منی که در بالا قرار دارم) کی هستم؟!”

_ چه وضعیت عجیبی! تو داشتی با چشمانی دیگر، جسمت را نگاه می کردی.

ـ بله. احساس می کردم به دو نفر تبدیل شده‌ام. یکی از دو وجودم روی تختِ بیمارستان است و دیگری در بالا. و فکر می‌کردم چطور چنین چیزی ممکن است! عاقبت، به یک جواب منطقی رسیدم:” فقط در یک صورت، چنین چیزی ممکن است: این که مرده باشم.” همان وقت، عمیقا درک کردم که مرده‌ام.

ـ با درک این موضوع، خیلی وحشت کردی؟

ـ وحشت نکردم. خیلی هم خوشحال شدم.

ـ خوشحال؟

ـ خوشحال. چون فهمیدم که هنوز وجود دارم، هنوز زنده ام. هرچند به شکلی دیگر. چون فهمیدم که هنوز از قوه بینایی، شنوایی و بویایی برخوردار هستم. هرچند کالبد مادی نداشتم. علاوه بر این، دریافتم که مرگ چیز خوبی است.

حداقل برای من خیلی خوب بود. به سه دلیل: یکی این که از آن دردهای شدید نجات پیدا کرده بودم. (به قدری دور از درد، هر دردی، بودم که نمی توانم شرح دهم.) دلیل دیگر، آرامش عجیبی بود که داشتم. و دلیل آخر: حظ زیادی که به خاطر بی وزنی نصیبم شده بود. در آن حالت، خیلی سبک و خیلی آزاد بودم.

منبع : www.scienceopen.com

خروج از نسخه موبایل