نماد سایت مجله ایرانی

کام شیرین “گلچشمه” از حسن ختام تابستان

کام شیرین "گلچشمه" از حسن ختام تابستان

مجله ایرانی/مرکزی با نزدیک شدن به روستا، باغ‌ها از دور خودنمایی می‌کنند. در ابتدای بهار و فصل شکوفه‌دهی درختان میوه، سفید، رنگ غالب باغات است و در فصل تابستان، باغ‌ها با رنگ سبز به شما خوش آمد می‌گویند.

کام شیرین "گلچشمه" از حسن ختام تابستان

گلچشمه در منطقه محافظت شده یا پناهگاه حیات وحش و پارک ملی موته با ۲۰۵ هزار هکتار وسعت قرار گرفته که البته بخش اعظم این پناهگاه در استان اصفهان قرار دارد. در حال حاضر به روایت اکثر منابع، ۲۵ گونه پستاندار، ۸۸ نوع پرنده، ۲۵ گونه خزنده و یک نوع دوزیست در این منطقه مشاهده و شناسایی شده است. این پناهگاه مهم‌ترین زیستگاه آهوی ایرانی به شمار می‌رود و حیواناتی از قبیل قوچ، میش، کل، بز و گراز و پرندگانی از قبیل کبک، شاهین، عقاب و چکاوک نیز در آن زندگی می‌کنند.

شاخص‌ترین گونه‌هایی که در منطقه گلچشمه مشاهده شده، آهو، کبک، شاهین، خرگوش، لاکپشت، جوجه‌تیغی و مرغ میناست. وجود این حیوانات، حضور شکارچیان در منطقه را نیز به همراه دارد.

دستاورد حضور شکارچیان در منطقه که قدمت آن به گواه تاریخ، حداقل به بیش از یک قرن می‌رسد، نابودی نسل پلنگ در این منطقه است. چرا که سال‌هاست ردپایی از پلنگ در منطقه مشاهده نمی‌شود و اینک، خطر انقراض، نسل آهوی ایرانی را تهدید می‌کند.

نزدیکی گلچشمه به تهران و اصفهان، آب و هوای نسبتا مطلوب و وجود شکار، این منطقه را به استراحتگاهی مطلوب برای شاهزادگان قاجار تبدیل کرده بود. به طوری که سلطان مسعودمیرزا ملقب به ظل‌السلطان، فرزند ناصرالدین‌شاه که بیش از ۳۰ سال حاکم اصفهان بود، استراحتگاهی را برای خود در این منطقه به پا کرده بود که اکنون نیز آثاری از آن به چشم می‌خورد و بین عموم به “عمارت” مشهور است. پایین‌دست آن نیز باغی بزرگ و قدیمی قرار گرفته که به باغ شازده(احتمالا شاهزاده) معروف است که می‌توان حدس زد ارتباطی بین باغ و عمارت وجود داشته است.

به گفته سالخوردگان روستا، در گذشته تعدادی از فرزندان رضاشاه برای استراحت و شکار به گلچشمه می‌آمدند اما در کتب تاریخی معتبر در دسترس، به این موضوع اشاره نشده و نمی‌توان آن را تایید کرد.

 در جلد دوم کتاب “خاطرات ظل‌السلطان” آمده است: “… ما باز به هفتادقله افتادیم. نوکرهایمان و شکارچی‌هایمان را به محلات احضار کردیم و خودمان هم از طرف قم معجلا به هفتادقله راندیم. روزگار غدّار شخص را گاهی بیمار و گاهی مجبور به درویشی و لاابالی‌گری می‌کند. قهر و غضب خودمان را به شکارگاه‌های هفتادقله و لته‌دره کاملا ریخته و خالی کردیم. ما به آستانه هفتادقله و لتّه‌دره و گل‌چشمه – که یکی از دهات شخصی خود من است – و تازه شکارگاهی است پیدا شده، ثالث هفتادقله لتّه‌دره است، سر تسلیم و رضا نهاده‌ایم و… “

در جای دیگری از همین کتاب آمده است: “… ادارات ما در کمال نظم و خوبی بود. هیچ خبری در هیچ جا نبود. باز مجددا از راه گل‌چشمه به محلات و لته‌دره و هفتادقله رفتیم. باز شکار زیادی زده، سه هفته در آنجا توقف کرده به طهران رفتیم…” و باز در جای دیگری از کتاب آمده: “گورخر: من از این جنس، چه در موته‌ریز گلپایگان، چه در گل‌چشمه – ده خودم – چه در مورچه خورت اصفهان و صحرای آبگرم اصفهان خیلی زده‌ام. بسیار جانور باهوش وحشی زرنگی است…”

اگرچه در کتاب فوق اشاره‌ای به تاریخ حضور وی در منطقه نشده اما با توجه به سال‌های حکومت وی بر اصفهان، قدمت این حضور به ۱۱۶ تا ۱۵۰ سال پیش بازمی‌گردد.

درباره لته‌دره نیز در لغتنامه دهخدا آمده است: “نام ده کوچکی است جزو دهستان مشک‌آباد بخش فرمهین شهرستان اراک واقع در ۸۲ هزار گزی جنوب خاوری فرمهین و ۱۸ هزار گزی راه عمومی، دارای پنجاه سکنه.”

دامداری در گلچشمه رونق مطلوبی داشته و منبع درآمد مناسبی برای روستائیان است. اکثر باغ‌های گلچشمه شامل درختان انگور و بادام است که در کنار یکدیگر کشت شده و نمی‌توان مساحت زیر کشت هرکدام را به تفکیک بیان کرد. دورنمای سفیدرنگ باغات در فصل بهار به دلیل همین شکوفه‌های درختان بادام است.

تغییرات اقلیمی و حرکت به سمت خشکی، تاثیر چندانی بر آب قنات‌های روستا نگذاشته اما به دلیل قرار گرفتن در ارتفاع، سرمازدگی درختان بادام، باغداران گلچشمه را با چالش مواجه می‌کند، البته برخلاف دو سال گذشته که شکوفه‌های بادام قربانی سرمازدگی شده بودند، امسال محصول خوبی بر درختان روستا خودنمایی می‌کرد.

حسن ختام باغداری در گلچشمه

تابستان که به نیمه راه خود می‌رسد، برداشت بادام آغاز می‌شود و تا انتهای تابستان ادامه دارد اما آخرین محصول باغی گلچشمه انگور است که برداشت آن به معنی پایان تقریبی فصل برداشت در گلچشمه است.

وقتی انگورها در گلچشمه می رسند، دیگر برگ‌ها نقش اول را در باغ بازی نمی‌کنند بلکه این دسته گوی‌های کوچک خوشرنگ هستند که در صحنه خودنمایی می‌کنند.

امسال به دلیل گرمای هوا، انگورهای گلچشمه مانند بسیاری از درختان مثمر دیگر در منطقه، زودتر به بارنشستند. حالا زمان برداشت است و حضور اعضای خانواده‌ از کوچک و بزرگ و زن و مرد در باغ برای برداشت انگور، جلوه جدیدی از همکاری را به نمایش می‌گذارد. امسال درختان بادام روستا محصول خوبی داشتند، اما انگورها نسبت به سال گذشته، محصول کمتری دارند. برداشت انگور نیازمند دقت بسیار است تا دانه‌ها از خوشه جدا نشده یا خوشه‌ها زیر پا له نشوند.

اکنون باغ‌های انگور به محور روستا تبدیل شده‌اند و سر و صدای داخل‌ باغ‌ها که فریادهای کودکان در آن غالب است، از تمام باغ‌ها به گوش می‌رسد.

البته جنب و جوش اینروزهای این روستا فقط در برداشت انگور خلاصه نمی شود، در واقع، داستان بخش مهمی از انگورهای باغات گلچشمه در بازار میوه تمام نمی شود، آنها سفر طولانی تری دارند و باید به یکی از مقوی ترین فراوردهای این میوه بهشتی تبدیل شوند، آنها باید راهی کارگاه های تولید شیره شوند.

انگورهای چیده شده و هیزم مورد نیاز به محل آبگیری و پخت منتقل می‌شوند تا شاهد یکی از انرژی‌برترین مراحل تهیه شیره باشیم. انگور داخل گونی ریخته می‌شود و گونی در حوض کوچکی که “کِرووش” نامیده می‌شود قرار داده شده و یک نفر با چکمه مشغول له کردن انگورها می‌شود تا آب انگور از لوله‌ای که در حوضچه تعبیه شده، خارج شود.

به این فرایند اصطلاحا “مالیدن” انگور می‌گویند. پس از چند دقیقه له کردن، مقداری آب جوشیده به گونی اضافه می‌شود تا جایی که امکان دارد، آب انگورها گرفته شود. این فرایند بسیار سخت و زمانگیر است.

خاله طوبی و میدان پخت

آب خارج شده از کرووش به دیگ اصلی که روی اجاق است منتقل می‌شود. هرکس از اعضای خانواده به انجام یک کار مشغول است، از فراهم کردن ظروف و شستن آنها تا آماده‌سازی اجاق و خرد کردن هیزم‌ها. همزمان یکی از اعضای خانواده خاکِ شیره را از نقطه‌ای کنده و می‌کوبد تا آماده استفاده در شیره شود. شاید پس از سال‌ها مشاهده این فرایند، هنوز هم افزودن خاک به شیره، غیرقابل هضم‌ترین مرحله از پخت شیره باشد، اما خاله طوبی که فرمانده میدان پخت است، آن را برای صاف و زلال کردن آب انگور، ضروری می‌داند.

آفتاب غروب کرده که آب‌گیری پایان می‌یابد، زیر دیگ روشن می‌شود تا به دمای مناسبی برسد. میزان دما نه توسط دماسنج بلکه با انگشتان خاله طوبی سنجیده می‌شود. اکنون زمان افزودن خاک است. برخی خاک را گرم کرده و عده‌ای بدون گرم کردن به آب انگور اضافه می‌کنند. آب انگور به خاک واکنش نشان داده و کف اسفنج مانندی روی آن تشکیل می‌شود.

حالا دیگر زمان استراحت خانواده و رسیدن دیگ به دمای محیط است تا خاک، جادوی خود را انجام دهد. ساعت حدود ۹ شب است و فرایند تولید تا صبح فردا که آب انگور زلال شده و آماده پخت شود، متوقف می‌شود.

آفتاب طلوع نکرده است که کار دوباره آغاز می‌شود، ابتدا کفِ روی دیگ را گرفته و آن را در ظرف جداگانه‌ای ریخته و آب انگور را آرام آرام با استفاده از ملاقه یا شلنگ از روی دیگ برداشته و در دیگ دیگری می‌ریزند. وقتی به ته مانده دیگ نزدیک می‌شویم، به دلیل وجود ناخالصی و خاک، آن را در ظرف دیگری می‌ریزند.

دیگ اصلی خالی شده و پس از شستشو، روی اجاق قرار می‌گیرد. آب که به دیگ دیگر ریخته شده است، با استفاده از صافی، مجددا به دیگ اصلی برگردانده شده و زیر آن روشن می‌شود. آب انگوری که ناخالصی در آن وجود دارد، گوشه‌ای گذاشته می‌شود تا ته نشین شود و آب زلال روی آن به دیگ افزوده می‌شود.

در حین فرایند جوشیدن آب انگور، همچنان کف روی آن گرفته می‌شود و آبی که برای زلال شدن در گوشه دیگر در حال استراحت است، به دیگ افزوده می‌شود.

بخشی از آب انگور که به دلیل ناخالصی زیاد، همچنان در برابر زلال شدن مقاومت می‌کند، راهی مرحله دیگر می‌شود. کیسه‌ای که از گونی دوخته شده و داخل آن نوعی بوته تیغ به شکل فشرده قرار داده شده است، از درختی آویزان می‌شود. ظرفی را زیر آن می‌گذارند و آب انگور دارای ناخالصی را داخل آن می‌ریزند تا به تدریج و قطره قطره زلال شود. به این کیسه “دولیان” می‌گویند.

در مرحله‌ای از پخت نیز تعدادی تخم مرغ را به همراه کمی آب انگور مخلوط کرده، هم می‌زنند و به دیگ در حال جوش می‌افزایند. گویا این کار نیز یکی از مراحل زلال و شفاف‌ کردن شیره است.

بدون شک این فرایند بدون همکاری و همراهی اعضای خانواده ممکن نیست چراکه فرایندی پرکار و زمان‌بر است. اکنون کارها کمی کمتر شده و باید منتظر آماده شدن شیره شد، اما همچنان باید یک نفر بالای سر دیگ باشد چرا که افزایش حداقلی دما نیز ممکن است باعث سر رفتن دیگ شود. پس باید تا پایان پخت، بیل به دست کنار اجاق و ملاقه در دست کنار دیگ ایستاد.

پس از ساعت‌ها تلاش و کار، شیره پخته شده و باید به آن استراحت داد تا خنک شده و آماده بسته‌بندی شود. اگرچه خستگی در چهره تمام خانواده نمایان است اما شیرینی محصول به دست آمده، لبخند را در چهره‌ها می‌نشاند.

میزان تولید شیره در گلچشمه آنقدر نیست که بتوان نگاه اقتصادی به آن داشت و بیشتر برای مصرف شخصی خانوار تولید می‌شود اما منبع درآمد خوبی برای برخی خانواده‌ها که از وسعت باغ زیادی برخوردارند، محسوب می‌شود. برخی نیز با تبدیل شیره به باسلوق، به انگور ارزش افزوده بیشتری می‌بخشند.

اینجا نیز مانند بسیاری از روستاهایی که در تولید یک محصول شاخص هستند، جای جشنواره‌ای برای شکرگزاری یا به نمایش درآوردن توانمندی‌های روستا خالی است. اگرچه بادام و شیره روستا چرخه اقتصادی قابل توجهی را خلق نمی‌کند اما می‌تواند گردشگران را به روستا آورده و از این راه به توسعه اقتصادی و شناخته شدن روستا کمک کند.

فرایند پخت شیره حتی برای کسانی که بارها شاهد آن بوده‌اند، از جذابیت بسیاری برخوردار است، چه برسد به برخی شهرنشینانی که تا به حال آن را تجربه نکرده‌اند.

ضعف پوشش اینترنت همراه، یکی از مشکلاتی است که مانند برخی از روستاهای شهرستان محلات در گلچشمه نیز به چشم می‌خورد و باید مسئولان نگاه ویژه‌ای به این نکته داشته باشند.

محصولات باغی، لبنیات محلی روستا و به ویژه پخت شیره، این ظرفیت را دارند که برای حداقل دو هفته، نگاه‌ها را به روستا معطوف کنند. در کنار این‌ها، عمارت ظل‌السلطان و قلعه روستا نیز می‌تواند نقش مهمی در گردشگری برای روستا بازی کند.

علاوه بر موارد یاد شده، از آنجا که تا شعاع چند کیلومتری اطراف گلچشمه خبری از شهر یا آبادی نیست، به دلیل میزان بسیار پایین آلودگی نوری، ظرفیت بسیار خوبی برای رصد آسمان در این منطقه وجود دارد و چه فرصتی بهتر از همزمانی برداشت بادام و بارش شهابی برسیاوشی که ۲۲ مرداد به اوج می‌رسد.

اگر کمی خوش سلیقگی در تصمیم‌گیران و تورهای گردشگری وجود داشته باشد، می‌توان با ایجاد تور روستاگردی در آن ایام، رصد آسمان و برداشت بادام، بازدید از موزه شهاب‌سنگ نراق در ۲۸ مرداد و سالروز سقوط شهاب‌سنگ، پایان جذابی را برای تور پیش‌بینی کرد.

برای تحقق این امر نیاز به مسئولانی دلسوز، آینده‌نگر و آشنا به توانمندی‌های منطقه هست، اما مطالبه و اراده مردم نیز نقش مهمی را در نگاه حاکمیت به پتانسیل‌های روستا بازی می‌کند.

در سال‌های گذشته همزمان با نوروز، شاهد برگزاری رویدادهایی نظیر بازی‌های بومی محلی در گلچشمه بوده‌ایم اما این روند در سال‌های اخیر متوقف شده است. احیای چنین برنامه‌هایی آن‌ هم همزمان با فصل برداشت محصولات باغی، همگان را بیشتر با پتانسیل‌های روستا آشنا می‌کند.

در گوشه و کنار ایران روستاهای بسیاری وجود دارد که هرکدام از ظرفیت بالقوه‌ای برای جذب گردشگر برخوردارند و فراهم کردن زیرساخت‌های گردشگری، کوتاه‌ترین، کم‌هزینه‌ترین و پرسودترین مسیر برای توسعه روستا و زیرساخت‌های آن است.

انتهای پیام

خروج از نسخه موبایل