عده ای هم تا وقتی رسما از عرصه سیاست کنار گذاشته نشوند درکی از واقعیت
نمی یابند.بخش اعظمی از آن ها که امروزه اصلاح طلبشان می خوانیم از این زمره اند.
آرمانخواهان رادیکالی که به برکت رد صلاحیت از ساحت سیاست کنار گذاشته شدند
و این فرصت را یافتند تا هم کمی مطالعه کنند و هم مهم تر از آن از بیرون به خودشان
و مصیبت هایی که برای دیگران رقم زدندنگاه کنند. البته همه سیاست مداران مشمول
این حکم نمی شوند. بیشتر، سیاستمدارانی اهل عبرت گرفتن و یادگیری اند که دغدغه
آموختن وسودای بهتر شدن اوضاع ملک و مردم را در سر دارند وگرنه آن که به خیال
ثروت اندوزی و قدرت طلبی قدم در این راه می گذارد هزار سال هم اگر از
عمرش بگذرد چیزی بر فهم و درکش از عالم افزوده نمی شود.
اما علی لاریجانی جزو معدود سیاستمداران اهل کتاب این سرزمین است. شاید
یک علتش این باشد که او علاوه بر تحصیل در رشته فلسفه سالیان سال مدیریت
کلان فرهنگی را عهده دار بود و این توفیق اجباری سبب می شد تا از کتاب و
خواندن فاصله نگیرد. سیاستمداری که روز بروز با واقعیت های سخت سیاست
در این ملک بیشتر آشنا شد و اگرچه از دل جناح راست بیرون آمد اما اندک اندک
توانست در زمره سیاستمداران مستقلی درآید که بیرون از دعواهای جناحی به
منافع ملی می اندیشند. کاری بس دشوار. آن هم برای مردی که دست کم دو تن از
برادرانش سمت و سوی سیاسی آشکار و تندی دارند. فاصله گرفتن از سبب و
نسب و برای خود هویتی مستقل تعریف کردن آن هم در عالم سیاست و به ویژه
در این سرزمین امری است نزدیک به محال که علی لاریجانی به خوبی توانست
از عهده آن برآید.
اما به نظرم فصل درخشان حیات علی لاریجانی بعد از رد صلاحیت های او
آغاز شد. البته که در سرزمین عجایب هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست. رئیس
جمهور کنونی ایران گواه روشنی است بر این مدعا. شخصی که صلاحیتش برای
نمایندگی مجلس تایید نشد چندی بعد توانست به مدد حمایت رهبرانقلاب تایید
صلاحیتش را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری بگیرد و در کمال
ناباوری بسیاری سکان دار ریاست قوه مجریه شود. خدارا چه دیدید. شاید علی
لاریجانی که دو دوره پیاپی رد صلاحیت شده است تا مبادا به میدان پاستور برسد
چند صباح دیگر عهده دار کاری بزرگ شد. الخیر فی ما وقع.
من اما فکر می کنم علی لاریجانی رد صلاحیت شده به مراتب از علی لاریجانی
سیاستمدار به معنای حرفه ای اش برای این مملکت مفیدتر خواهد بود. گواه این
مدعا همین کتابی است که به تازگی به همت دانشگاه تهران چاپ و منتشر شده
است. کتاب حقیقتا تالیف خود علی لاریجانی است. این اتفاق را نباید دست کم
گرفت. گفتم که علی لاریجانی جزو معدود سیاستمداران اهل کتاب است. کم
نیستند سیاستمدارانی که پول داده اند و به اسم آن ها کتاب چاپ شده. از شعر و
نثر. از تحقیق و پژوهش در حوزه فلسفه و مباحث نظری و ادبیات و طب و نجوم
و تاریخ و …الخ. لاریجانی اما کتابی را به رشته تحریر در آورده که حاصل
تاملات او در حوزه حکمرانی بوده. با نثر خودش. و مهم تر از همه تلاشی برای
پُر کردن جای خالی تئوری در حکمرانی. بی تعارف نظام حاکم پس از قریب به
نیم قرن حکمرانی هنوز از حیث تئوریک بلاتکلیف است. هنوز با این شعار
بنیادین که قرار بوده هویت این نظام حکمرانی را تشکیل دهد تکلیفش معلوم
نیست: جمهوری اسلامی ایران. هنوز حد و حدود نقش مردم تعیین نشده و درست
به همین دلیل است که یک بار انتخاباتی مثل 88 برگزار می کنیم و یک بار
انتخاباتی مثل 1400. در نسبت با اسلام هم همین قدر ماجرا مبهم است. هنوز
نمی دانیم قرار است اسلام حداکثری را در جامعه پیاده کنیم یا اسلام حداقلی را.
به همین دلیل از یک طرف در ماجرای بانکداری به اباحه گری محض روی
آورده ایم و از طرف دیگر در قصه حجاب هیچ رقمه حاضر نیستیم کوتاه بیاییم.
حتی مفهوم روشنی از ایران به دست نیامده ایم تا مردم بدانند وقتی می گوییم
ایران صرفا به حد و حدود مرزی پایبندیم و یا معیارهای دیگری در ذهن داریم.
کتاب «عقل و سکون در حکمرانی» تلاشی است برای دست یافتن به تعریف
روشنی از حکمرانی. نویسنده کتاب هم به آراء فلاسفه و متفکران ممتاز غربی
توجه دارد و هم از حکمت و ادب فارسی غافل نیست. عدالت و آزادی و توسعه
از دغدغه های مهم اوست و با بررسی آراء ابن سینا، علامه طباطبایی و شهید
مطهری سعی دارد تعریفی از حکمرانی خوب به دست دهد. درباره این کتاب
نکاتی دارم که بماند به وقتش. یعنی امیدوارم در مجله ایرانی فرصتی فراهم شود تا
باحضور تعدادی از اهل فرهنگ و سیاست درباره این کتاب به تفصیل سخن
بگوییم. دست به نقد خواندن این کتاب را به اهل سیاست و همه آن ها که دغدغه
حکمرانی خوب دارند توصیه می کنم و امیدوارم دکتر لاریجانی به این زودی ها
به ساحت سیاست به معنای جدی و پُرمشغله اش باز نگردد. دست کم تا وقتی که
بتواند جلد دوم این کتاب را روانه بازار کند.