به گزارش مجله ایرانی، طی روزهای گذشته انجمن جامعهشناسی ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی ایران، ششمین دوره «همایش ملی پژوهش اجتماعی فرهنگی در جامعه ایران» را برگزار کرد. پنل اختتامیه به موضوع «تداوم حیات علمی بیرون از دانشگاه» و در بخشهایی به اخراج اساتید از دانشگاه اختصاص داشت.
سخنرانان این پنل چهار نفر از جامعهشناسان و پژوهشگران شامل احمد شکرچی، فاطمه مقدسی، مهدی سلیمانیه و نفیسه آزاد بودند.
در ابتدا نفیسه آزاد در خصوص این پرسش که آیا حیات علمی بیرون از دانشگاه متوقف خواهد شد، سخن گفت. آزاد معتقد است که حیات علمی بیرون از دانشگاه متوقف نخواهد ماند اما هنوز در شرایط فعلی امکانپذیر نشده است. او از این ایده دفاع کرد که باید حیات علمی در دانشگاه جریان داشته باشد تا بیرون از دانشگاه نیز بتواند به حیات خود ادامه دهد و حیات علمی بیرون معمولا در پیرامون دانشگاه شکل میگیرد.
او گفت: باید نهادهای پیرامونی به دانشگاه فشار وارد کنند که امکان تداوم حیات علمی برای همه بدون حذف و طرد را فراهم کند. با این وجود به نظر او بیرون از دانشگاه هم میتوان جامعهشناس بود. آزاد معتقد است که باید به خلق فضاهای جدید در بیرون از دانشگاه روی آورد.
نفیسه آزاد مشکلات جامعهشناسان در بیرون از دانشگاه را اینگونه برشمرد: « بیرون از دانشگاه جامعهشناسی شناخته شده نیست به این معنا که مردم نمیدانند کار جامعهشناسان چیست. همچنین افراد بیرون دانشگاه دچار انزوا میشوند که به نظر باید با ساختن فضاهای خرد هم فرد را از انزوا نجات داد و هم ارتباطش را با دانشگاه حفظ کرد.»
از نظر او باید جلوی اضمحلال علمی دانشگاه را که در شرایط فعلی دارد رخ میدهد گرفت تا جامعهشناسان در بیرون از دانشگاه بتوانند کاری انجام دهند. جامعهشناسی دانشگاهی امروز نمیتواند در نسلهای جدید جامعهشناسان خبره تربیت کند. نکته بعدی که آزاد تذکر داد این بود که جامعهشناسی باید بتواند ارتباطات نهادیاش را با نهادهای مدنی و خصوصی ایجاد کند تا هم بتواند بیرون از دانشگاه ادامه حیات دهد و هم مسائل اقتصادی جامعهشناسان را حل کند البته این کار چند مشکل بزرگ دارد.
او ادامه داد: مشکل اول آماده نبودن دانشآموختگان جامعهشناسی برای این کار است چون آموزش دانشگاهی کاربردی نیست و مهارتهای موردنیاز را آموزش نمیدهد. از سوی دیگر جامعهشناسی کاربردی از سوی جامعهشناسی دانشگاهی بیارزش تلقی میشود درحالیکه خلأهای زیادی در جامعه، دولت، صنعت و نهادهای مدنی داریم که باید برای مسائل اجتماعی، راهحل اجتماعی ارائه داد.
همه چیز از دوره احمدینژاد شروع شد
مهدی سلیمانیه پس از نفیسه آزاد به ایدههای خود در خصوص حیات علمی بیرون از دانشگاه پرداخت. سلیمانیه اول بر این نکته تأکید کرد که کسانی که در حال حاضر در درون دانشگاه فعالیت میکنند و کسانی که طرد و حذف شدهاند و بیرون هستند، در مقابل یکدیگر نیستند بلکه هر دو در مقابل نهاد طرد کننده قرار دارند.
سلمانیه از پدیده عرف ستیزی در سه دهه اخیر در ایران نام برد. به دلیل آن جامعه به سمتی و سیاستگذاریهای رسمی به سمت دیگر میروند، از جمله بخشی از این عرف ستیزی معطوف به دانشگاه است که با پدیدههایی مانند انقلاب فرهنگی و نهاد گزینش و سیستم جذب به صورت سیستماتیک جلوی ورود افراد را به دانشگاه میگیرد یا آنها را از این نهاد حذف میکند.
از نظر سلیمانیه این پدیده بعد از انقلاب فرهنگی اول، انقلاب فرهنگی از دوره احمدینژاد شدت بیشتری به خود گرفته و به سمت خالصسازی دانشگاهها حرکت میکند.
او با اشاره به پروسه خالصسازی در دانشگاهها میگوید: این کار سه مکانیسم دارد: کنترل شدید ورودیها (از بعد از احمدینژاد هیچ استقلال رأی یا عدم تبعیتی تحمل نمیشود)؛ کنترل اعضای هیأت علمی از طریق سیستم ارتقا و تبدیل وضعیت؛ و در نهایت اخراج اساتیدی که با سیستم تفاوت رأی و نظر دارند.
سلیمانیه در ادامه گفت: «ما وارد دوره زمستان دانشگاه شدیم. حال باید پرسید آیا حیات علمی در این دوران تمام است؟ خیر. ما باید با مکانیسمهای مقاومت ادامه دهیم. این مکانیسمها شامل این موارد است: اول باید وضعیت را دقیق بشناسیم که برای آن نیاز به بازگشت به گذشته و شناخت مواردی که با سیستم حذف و طرد مواجه شدند، داریم. باید با این افراد صحبت کنیم و مسائل و تجارب آنها را مستندسازی کنیم. در گام بعد باید در خصوص کسانی که اخیرا حذف شدهاند مستندسازی کنیم و ببینیم در چه شرایطی هستند. پس از مرحله شناخت مرحله درک معنای این وضعیت است که در آن باید معنای این حذف شدن را برای افراد، گروههای سنی و جنسیتهای مختلف شناسایی کنیم و ببینیم نتایجش چیست. در نهایت باید امکان صدادار شدن افراد حذف شده را فراهم کنیم که دراین زمینه انجمنهای علمی میتوانند کارساز باشند.»
سلیمانیه در پایان صحبتهایش به پاسخ سوال چه باید کرد، پرداخت. از نظر او باید با بازسازی جمعهای غیررسمی از انزوای افراد حذف شده جلوگیری و همافزایی ایجاد میکند. مسأله بعد به رسمیت شناختن مشکلات اقتصادی ناشی از حذف و رفتن به سراغ امکانهایی مانند دانشگاههای حاشیهای، ناشران، نهادهای غیردولتی و … برای حل مسائل اقتصادی این افراد است. ایجاد ارتباط مداوم میان نیروهای داخل دانشگاه با نیروهای بیرون دانشگاه بسیار مهم است. همچنین باید ما به دنبال یادگیری مهارتهای چندبعدی باشیم تا در صورت حذف بتوانیم به حیات علمی خود ادامه دهیم.
حذف از دانشگاه، یک فرصت
فاطمه مقدسی در ابتدای صحبت خود از معنای حیات علمی در نظر خودش سخن گفت. او گفت رویکردهای جدیدتر جامعهشناسی مردممدار معتقدند که ما آن طبقهبندی چهارگانه بوروی از جامعهشناسی را نداریم و جامعهشناسی مردممدار فقط یکی از انواع جامعهشناسی نیست بلکه همه جامعهشناسی باید مردمدار باشد. مقدسی از سه مولفه کلیدی حیات علمی در جامعهشناسی سخن گفت که عبارتند از: تعهد حرفهای و کار روشمند، تعهد به اصل گفتگو و تعهد مدنی و سیاسی. تعهد مدنی و سیاسی به معنای نقد مداوم سیاستگذاران از سوی جامعهشناسان و سخن گفتن با آنهاست.
مقدسی حذف از دانشگاه را به چشم فرصتی برای مطرودین جهت رهایی از معیارهای جذب و ارتقا دانست که تولید علم را تبدیل به کاری غیرحرفهای کردهاند و گفت در خارج از دانشگاه با توجه به این فرصت میتوان کار علمی روشمند و مبتنی بر اصول حرفهای انجام داد. در خصوص تعهد مدنی و سیاسی در درون و بیرون دانشگاه هم مقدسی از تفاوت این دو وضعیت صحبت کرد و گفت در درون دانشگاه داشتن چنین تعهدی سختتر است و ظرفیت بیشتری برای ایفای این تعهد در بیرون از دانشگاه وجود دارد. از نظر او در لحظه حذف است که ما می توانیم به جامعه شناسی سیاست گذار برگردیم که می تواند به جامعه متعهد باشد. این فرصتی برای دفاع از جامعه است ولی هنوز این فرصت به درستی خلق نشده است و باید اهالی لوم اجتماعی در این مسیر گام بردارند.
تاثیر انقلاب دیجیتال
احمد شکرچی به این موضوع پرداخت که وقتی که میخواهیم از حیات داخل و بیرون دانشگاه حرف بزنیم باید اول تصورمان را از این نهاد توضیح دهیم.
شکرچی گفت به نظر من در شرایط فعلی تمایز داخل و خارج دانشگاه دارد روزبه روز کمرنگتر میشود که از نظر شکرچی فراتر از وضعیت و تجربه ما و ناشی از انقلاب دیجیتال است. اگر تعریفمان از نهاد علم این باشد که از طریق آن میخواهیم معرفت شخصی ا به معرفت جمعی تبدیل کنیم، باید ببینیم انقلاب دیجیتال چه تأثیری بر آن دارد.
او گفت: «ما انقلاب دیجیتال را فقط یک تحول مهارتی میدانیم ولی این رویداد فراتر از این است. جامعهشناسان در خصوص این پدیده زیاد صحبت میکنند ولی ما صرفا به پیامدهای این اتفاق میپردازیم.»
به گفته او انقلاب دیجیتال مجموعهای از دانشها و مهارتهاست که به هم مرتبط هستند و در صورتی که آن را فقط مهارت بدانیم، بازی را باختهایم. بدین ترتیب علوم اجتماعی کم کم افول پیدا میکند زیرا توانایی درک و هضم این تحول را ندارد. اگر به استقبال این تحول برویم، میتوانیم این فاصله را کم کنیم. علاوه بر کد نویسی و تحلیل آماری، این انقلاب فراتر از دوگانههای جامعه شناسی کمی و کیفی است. ما به زودی چه کمیگرا باشیم و چه کیفیگرا نیازمند الگویابی از سطح ساده تا پیچیده برای پدیدههای اجتماعی هستیم و برای این الگویابی باید انقلاب دیجیتال، دانش آن و مهارتهایش را بشناسیم.
شکرچی گفت در حال حاضر در ایران کار تحلیل کلان دادهها را افراد حوزه فنی و مهندسی انجام میدهند و خیلی مشتاقند که همکاران علوم اجتماعی به دلیل آشنایی با روش و نظریات این حوزه برای تحلیل دادهها به آنها کمک کنند. نهایتا شکرچی گفت افراد نباید به صورت فردی به دنبال رفع مشکل اقتصادی خود در بیرون دانشگاه باشند بلکه ما باید دنبال نهادسازی اقتصادی باشیم و اقتصاد دیجیتال این کار را برای ما انجام میدهد و به نهادسازی برای حیات بیرون از دانشگاه کمک میکند.