آنا گزارش میدهد؛
یکی از ناایمنترین مناطق و فضاهای شهری به خصوص در کلان شهرها، فضاهای زیر پلهای ماشینرو است، فضاهایی نسبتاً وسیع و بدون کاربرد که در بسیاری از موارد به محلی برای تجمع افراد متجاهر و انجام اعمال بزهکارانه تبدیل شده و بسیار هم آلوده هستند.
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، یکی از ناایمنترین مناطق و فضاهای شهری به خصوص در کلان شهرها، فضاهای زیر پلهای ماشینرو است، فضاهایی نسبتاً وسیع و بدون کاربرد که در بسیاری از موارد به محلی برای تجمع افراد متجاهر و انجام اعمال بزهکارانه تبدیل شده و بسیار هم آلوده هستند، علاوه بر چهره نازیبایی که این فضاها به واسطه تجمع افراد بزه کار به فضای شهر میدهند، موقعیت ناایمنی هم برای شهروندان ایجاد میکنند.
اما گاهی اگر تلاش و پشتکار پشت اندیشهای باشد نه تنها این فضاهای نازیبا و ناایمن به یکی از زیباترین فضاهای شهری تبدیل میشوند بلکه از همین فضا هم میتوان در راستای اشتغال شهروندان گام برداشت و چرخ اقتصاد چندین خانوار را از این طریق چرخاند؛ خانوارهایی که شاید برخی از آنها به دلیل شرایط اقتصادی به ورطه نابودی بسیار نزدیک شده و تنها یک گام تا سقوط دارند.
هفت سال قبل پل شهید زینالدین در سه راه استخر چنین وضعیتی داشت، محلی که با تاریک شدن هوا به پاتوقی برای اعمال بزه کارانه برخی افراد تبدیل شده بود و شهروندان کمترین رغبت برای عبور از آن محل و تماشای سیمای نازیبای آن را داشتند. این محل در مسیر عبور عزاداران حسینی در مهدیه تهران قرار داشت و جرقه تبدیل این فضا به محلی برای کسب و کار و کارآفرینی در همین ایام برگشت از مهدیه در ذهن یکی از بچه هیئتیها که امروز به یک کارآفرین جوان این منطقه تبدیل شده است، زده شد.
مهدی علاقهبند از همان سنین نوجوانی هر وقت از این محل عبور میکرد در ذهن خود آرزوی جمع شدن افراد بیکار و بعضا معتادان متجاهری را داشت که در این مکان تجمع میکردند. آرزویی که اگرچه در آن زمان دست نیافتنی به نظر میرسید، اما با تلاش و پشتکاری که این جوان هیئتی، مسجدی و البته جهادی داشت خیلی زود عملیاتی شد.
این شروع داستان کارآفرینی هیئتی و جهادی است که از ۱۳ سالگی ایدههای بزرگی را در سر داشت؛ مهدی علاقهبند از همان زمان وارد بازار کار شد و همزمان به تحصیل خود هم ادامه داد. با اینکه شرایط خانوادگی او به گونهای بود که نیازی به کار کردن نداشت، اما علاقه او به بازار کار باعث شد خیلی زود جذب فضای بازار شود. در ابتدا وارد فضای صوت و تصویر و الکترونیک شد و برای یادگیری تعمیر این قبیل لوازم در مغازههای مختلف مشغول فعالیت شد، همزمان در مجتمع فنی تهران ثبت نام کرد تا به صورت علمیتر این دورهها را پشت سر بگذارد.
مهدی علاقهبند آرام آرام جلو رفت تا اینکه موفق شد نمایندگی یکی از شرکتهای فعال در حوزه نصب تجهیزات ایمنی خودروها را دریافت کند.
در آن ایام تنها نمایندهای بود که مغازه از خود نداشت و تابلوی نمایندگی را در یک ملک استیجاری بالا برده بود. تلاش و پشتکاری که داشت باعث شد بعد از یکسال تبدیل به برترین نماینده دزدگیر این شرکت در تهران شود. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه به مرور به سمت نمایندگیهای یک شرکت خودروساز داخلی در حوزه نصب دزدگیر و سیستمهای ایمنی کشیده شد. او همزمان مشغول به تحصیل بود و در این ایام بود که لیسانس الکترونیک از دانشگاه آزاد تاکستان را گرفت. در همین حین با توجه به موقعیتهایی که پیش آمد در سن ۱۸ سالگی و در حالی که همسرش ۱۶ سال بیشتر نداشت ازدواج کرد تا زندگی مشترک خود را در یک خانه استیجاری با کمترین وسایل ممکن آغاز کند.
در آن زمان شرکت خودروساز تصمیم گرفت ارتباط بین نیروهایی که تحصیلات داشتند با نیروهایی که تحصیلات چندانی نداشتند را برقرار کند، و به اصطلاح طرح «از تعمیرگاه به کلینیک» اتفاق افتاد. مهدی علاقهبند با توجه به تجاربی که داشت به عنوان کارشناس فنی ایران خودرو مشغول به کار شد و طی چند سال در چندین نمایندگی به عنوان کارشناس فنی فعالیت داشت.
مهدی علاقهبند در مورد ورودش به عرصه کارآفرینی میگوید: «به واسطه رفت و آمدی که به هیئتهای منطقه تهران پارس داشتم و سمینارهایی که میرفتم این تفکر در من ایجاد شده بود که هر روز صبح با خارج شدن از خانه اولین دعایی که میکردم این بود که خدا به گونهای طراحی کند هر مقدار رزق و روزی که برای تعدادی از بندگانش مقدر کرده است را از طریق من توزیع کند. در آن زمان من واسط این رزق و روزی برای ۱۰ نفر بودم.»
وی در این بخش تا جایی پیش رفت که دیگر جای برای پیشرفت وجود نداشت، برای همین یک نمایندگی در خیابان ۱۹۶ اجاره کرد؛ فضایی که به دلیل متراژ کم، موقعیت خاصی داشت، حدود ۲۵۰ متر زمین که شاید در وهله اول برای این کار مناسب نباشد، اما او آن را در پنج طبقه مجهز به آسانسور خودروبر وسعت داد، در آن نمایندگی هر طبقه اختصاص به یک موضوع داشت مثلاً یک طبقه برای نقاشی، یک طبقه برای صافکاری و… بود.
این کارآفرین همزمان با فعالیت در نمایندگی برای مدتی هم وارد کار ساخت و ساز شد، او به پیشنهاد چندنفر از دوستان هم مسجدی که پاتوقشان مهدیه تهران بود، شروع به کار ساختمانی کردند، بعد از مدتی به واسطه یکی از افرادی که در آن ساختمان حضور داشت، ملکی در سروستان هفتم پاسداران که حدود ۵ هزار متر مساحت داشت و البته فضای بدی به منطقه داده بود، به آنها معرفی شد تا وارد فضای کارواش شوند. این کار که با سختیهای زیادی همراه بود، تحقق یافت و آن زمین بلااستفاده که نمای زشتی هم به منطقه داده بود از طریق احداث این کارواش و دیواربندیهای آن، از جذابیت بصری خوبی برخوردار شد، این کار، اما به دلیل مشکلات تجاری ملک خیلی زود تعطیل شد.
اینجا اراده تبدیل به عمل میشود
وی در مورد فعالیت در این کارواش میگوید: «به سبب دورههای مختلفی همچون دورههایی که در حوزه مشتری مداری، بازاریابی، الکترونیک و … آن هم با صاحب امتیازان این دورهها گذرانده بودم، بعد از حدود یک تا دو ماه به نقطه مطلوب رسیدیم. بیشتر کارها را به خواست مردم انجام میدادم و نکته اصلی این بود که خودم را جای مشتری قرار میدادم و سعی میکردم همان خدمات را به مشتری ارائه دهم.»
با تعطیل شدن آن کارگاه، به دنبال کار دیگری بود، اما یک ملک ۳۰۰ متری دیگر پیدا کرد، ملکی کوچک و بدموقعیت به لحاظ ترافیکی که با هوشمندی توانست همان موقعیت را در عرض ۲۰ روز به نقطه مطلوب مدنظر خود از لحاظ جذب مشتری کند و بعد از ۲۰ روز صف خودرو تا خیابان برسد. او در این کارواش خدمات خاصی را برای مشتریها در نر گرفته بود که همان خدمات باعث شد جذب مشتری در کمترین زمانِ از تأسیس به نقطه مطلوب برسد. هرچه بیشتر میگذشت ارائه خدمات به مشتریها در ان زمین کوچک سختتر میشد.
همیشه جرقه کارهای بزرگ از دل محدودیتها بیرون میزند، محدودیتی که باعث شد تا جرقه احداث اولین و تنها کارواش ایران در فضایی بدون استفاده و بدون کاربرد، زده شود، کوچک بودن زمین قبلی و مشکلات ترافیکی باعث شد تا مهدی علاقهبند به فکر استفاده از فضای بدون استفاده در زیر پلهای ماشینرو که زمانی آرزوی آباد کردن آنها را داشت، بیفتد. این کارآفرین در مورد این جرقه میافزاید: «روبروی ما در آن کارواش کوچک، محل ناایمن شهری و پّر بزه در زیر پل شهید زینالدین در خیابان وفادار بود که زیر آن خالی بود و نورپردازی مناسبی هم نداشت، این فضا به پاتوقی برای معتادان متجاهر وتبدیل شده بود.»
«به تازگی شهرداری، پلیس و شورای تأمین به اجماع رسیدهاند که این دستگاهها بیایند و این فضای ناایمن شهری را برطرف کنند تا مردم استفاده بهتری از آن ببرند. آن زمان شنیده بودیم در شهرداری منطقه چهار یک شهردار جوان هیئتی و پویا حضور دارد. برنامهریزی کردیم تا در مسجد باب الحوائج با ایشان ملاقات کنیم، طرح را به ایشان دادیم که زمین بلااستفاده زیر پل شهید زینالدین را در اختیار ما قرار دهد تا با کمک بچههای بسیج و هیئتی این فضا را تبدیل به یک کارگاه کارواش کنیم و علاوه بر احداث این کارگاه فضای بصری نازیبای آن را با هزینه خودمان اصلاح کنیم و علاوه بر آن برای تعداد زیادی هم اشتغال ایجاد کنیم.»
«ایشان موافقت اولیه خود را اعلام کرد و طرح را در پروسه بررسی قرار داد، در مقطعی اعلام شد که کارشناسان دانشگاه صنعتی شریف باید طرح را بررسی کنند. با توجه به اینکه اولین بار بود زیر یک پل در شهر تهران مورد بهرهبرداری قرار میگرفت و کار پر از آبریزی بود، تیم کارشناسی ابهاماتی داشت، تحقیقات که انجام شد کارشناس رسمی دادگستری و دوستان از مترو و شرکت عمرانی کارکنان شهرداری تهران آمدند، این طرح در ادارات مختلف بررسی شد و بعد از یک سال و اندی مقرر شد پروژه با این شکل و شمایل انجام شود. آن زمان کسی افقی نداشت که اینجا میخواهد چه شکلی شود، در تصور مدیران شهرداری وقت این بود که اینجا فقط یک کارواش است که بیشتر آلودگی ایجاد میکند تا تمیزکاری، به هر حال این کار با مشقتهای فراوان به اجرا رسید. از ارائه طرح تا اجرا، شهردار تغییر کرده بود و شهردار جدید هم با کارهای مشارکتی مخالف بود، همین باعث شد نزدیک به یک سال زمان صرف متقاعد کردن شهردار جدید کنیم، اگر بگویم جنگیدیم تا ایشان متقاعد شود، بیراه نگفتهام. ما برای شهردار جدید توضیح دادیم که این پروژه مشارکتی و با هزینه شخصی، بدون کمک دولتی و با قابلیت اشتغال بالا اجرا شده است.»
رسیدن از هیچ به همه/ کارواشی که امیدی برای زنان سرپرست خانوار شد
این پروژه که اولین پروژه احداث کارواش در زیر پلهای ماشین رو بود سرانجام به مرحله ساخت و ساز رسید، زمانی که این طرح افتتاح شد مدیرانی که مخالف بودند خیلی زود از طرح استقبال کردند.
سرانجام این طرح در عید فطر سال ۱۳۹۵ با ظرفیت حدود هشتاد نفر پرسنل ایرانی از اقوام مختلف شروع به کار کرد. در این کارگاه تعدادی از زنان سرپرست خانوار نیز مشغول بوده و گوشهای از فعالیت در این کارواش در بخش بوفه و … را بر عهده دارند. مهدی علاقهبند در این کارگاه تخفیفهایی برای بانوان محجبه و نیز اهالی مسجد و هیئت در نظر گرفته است.
علاقهبند در مورد سختیهایی که در این مسیر کشیده است، میگوید: «در طی این هفت سال که اینجا دایر بود، هنوز مسئولی نیامده است بگوید چه فضای خوبی درست کردهاید، البته ما هم انتظاری نداریم و به اینکه سنگی جلوی پا گذاشته نشود هم راضی هستیم. از این فضاها که در سطح کلانشهرها بسیار زیاد است میتوانیم استفاده کنیم و جوانان خودمان را مشغول به کار کنیم، برای اشتغال لازم نیست که حتماً کارخانه داشته باشیم، همین فضاهای بلااستفادهای که بسیار زیاد هم هستند میتوان بخش زیادی از جوانان این مرز و بوم را مشغول کرد.»
علاقهبند که همیشه در فعالیتهایش دغدغه فرهنگی نیز موج میزند، برنامهریزی کرده است تا در طرح توسعه کارواش خود موضوعات فرهنگی را بیشتر از هر موضوع دیگری مدنظر قرار دهد، او در این زمینه میگوید: «طرح جدید این کارواش به شهرداری منطقه چهار داده شده است، در این طرح چهار هزار متر زمین که قابلیت گسترش تا ۱۰ هزار متر را دارد، مورد استفاده قرار خواهد گرفت. در طرح جدید میتوانیم با سازه اساسی و شیک و با صرف حدود ۱۲ میلیارد هزینه نمایشگاه کتاب، فروشگاه کتاب، کتابخانه و نمایشگاه عرضه محصولات فرهنگی را به این مجموعه اضافه کنیم. اگر بتوانیم بخشی از این فضا که به پارکینگ ماشینهای فرسوده تبدیل شده را در اختیار بگیریم یک مجتمع خدمات خودرویی، خدمات کارواش و آرایشگاه مردانه را نیز میتوانیم به مجموعه پیوست دهیم. اگر این کار صورت بگیرد در مدت یک یا دو ساعت که مشتری در اینجا حضور دارد، میتواند کتاب بخرد، از فضای رستوران استفاده کند، بعضاً از نمایشگاههایی که قابلیت نصب شدن دارد استفاده کند و وقت او تلف نشود.»
علاقهبند نه تنها به مباحث فرهنگی در پروژههای کارآفرینی خود اهمیت میدهد بلکه توجه برای محیط زیست که این روزها به حلقه گمشده بسیاری از پروژهها تبدیل شده است نیز اهمیت قائل است، بهمن ماه امسال از سوی اداره کل محیط زیست استان تهران به عنوان تنها مجموعه در شهر تهران شناخته شد که موارد محیط زیستی را رعایت کرده است. او در این زمینه میگوید: «ما برای شستشو آب را از بیرون خریداری کرده با تانکر وارد مجموعه و ذخیره میکنیم تا در مرحله اجرا مصرف شود، بعد از مرحله اجرا، آب استفاده شده در چالههای مختلف لجنگیری و چربیزدایی میشود، بعد از آن وارد تسویه خانه میشود در تسویهخانه پسآب به مرحلهای میرسد که آسیب محیط زیستی نداشته باشد پس از ان پساب وارد جوی میشود.»
وی در مورد درامد چنین پروژهای میگوید: «با وجود بزرگی مجموعه و تعداد زیاد مراجعه کنندگانی که خدمات دریافت میکنند، نمیتوان گفت نسبت به این میزان بزرگی و این میزان سرمایه گذاری آورده ماهانه بزرگی هم داریم، این آورده ابتدا شاید بد نباشد، اما بعد از پرداخت حقوقها آورده زیادی نمیماند. این مجموعه آشپز دارد، دو تا سه نفر سرکارگر دارد، دو تا سه نفر نظافت چی دارد، دو نفر نگهبان و سه مدیر داخلی دارد، لیست بیمهای که رد میشود، مالیات و خسارتهایی که در طول ماه ایجاد میشود با توجه به اینکه اکثر لوازم مورد استفاده ما مصرفی است، برای همین استهلاک بسیار بسیار بالا هست با توجه به اینها نسبت به اهم مشاغلی که وجود دارد بسیار بسیار عایدی و درآمد کمتری دارد، اما در کنار این اگر نگاه کارآفرینی به کار وجود داشته باشد محاسن زیادی دارد.»
«یک روز مشکلی برای کارهای شهرداری اینجا داشتم، پدرم به من گفت نگران نباشد، چون ۱۰۰ نفر اینجا کار میکند هر کدام از اینها یک پدر و مادر دارد، مگر میشود اینها دعا کنند و مشکل تو برطرف نشود، نگاه من به بحث کارآفرینی اینگونه است. من معقتد هستم کارآفرینی به این نیست که شما یک پول بزرگ و هنگفتی داشته باشید و شغلی ایجاد کنید، کارآفرین کسی است که به مشکلی یا معظلی برخورد میکند و آن معظل را تبدیل به یک اتفاق مثبت میکند، این کار الزاماً نه با پول زیاد، نه با فضای بزرگ و نه با ارتباطات زیاد است، این یک نگاه جهادی است که همواره مدنظر حضرت آقا نیز بوده و این نگاه است که میتواند پیشرانه موفقیت ما شود.» خوشبختانه در این دوره مدیریت شهری نگاه به کارآفرینیی و کمک در این دوره مطلوبتر شده است و در حال یاریرساندن بیشتری در این عرصه هستند.
«شاید مجموعه ما خیلی کوچک باشد و هشتاد نفر اینجا مشغول باشند، اما اگر بخواهیم کلان نگاه کنیم میبینیم دهها و صدها و هزاران هشتاد نفر دیگر میتوانند در چنین فضاهایی مشغول شوند، نباید برای رشد اقتصاد خودمان به بیرون از این مرزها چشم داشته باشیم باید به داخل و درون خودمان نگاه کنیم.»