باغ سنگی سیرجان | داستان عجیب درویش خان اسفندیارپور

داستان باغ سنگی سیرجان
در دل کویر سوزان کرمان، جاذبه ای شگفت انگیز و پر از رمز و راز خودنمایی می کند: باغ سنگی سیرجان. این اثر منحصربه فرد، روایتگر زندگی پرفرازونشیب درویش خان اسفندیارپور، مردی ناشنوا و لال است که اعتراض و اندوه خود را با آویختن سنگ ها به درختان خشک، به زبانی بی کلام اما پرمفهوم بیان کرد.
سفری است به عمق روحی سرشار از مقاومت و خلاقیت، جایی که درختان به جای برگ و میوه، گواه سنگین ترین دردها و عمیق ترین افکار انسانی می شوند. این باغ، با هر سنگ آویزانش، داستانی ناگفته از زندگی، امیدهای از دست رفته، و پایداری در برابر جبر زمان را زمزمه می کند. از همان لحظه که پا به این سرزمین غریب می گذاریم، حسی از شگفتی و کنجکاوی وجودمان را فرامی گیرد؛ چگونه چنین ایده ای در ذهن مردی در دل کویر جوانه زد؟ هر یک از این سنگ ها چه رازی را در خود نهفته اند؟ و چگونه این باغ، از گوشه ای دورافتاده، راه خود را به پرده سینما و قلب میلیون ها نفر در سراسر جهان باز کرد؟
باغ سنگی سیرجان، فراتر از یک مقصد گردشگری، تابلویی زنده از هنر انتزاعی و محیطی است که هر بیننده ای را به تأمل وا می دارد. این مقاله، تلاشی است برای گشودن گره از این راز دیرینه، تا با گشت وگذار در لایه های پنهان داستان باغ سنگی سیرجان و زندگی درویش خان اسفندیارپور، به درکی عمیق تر از این میراث فرهنگی و هنری دست یابیم و از ابعاد مختلف آن، از ریشه های تاریخی تا تأثیرات هنری و فرهنگی اش، پرده برداریم.
باغ سنگی سیرجان: تابلویی از سنگ، سکوت و اعتراض
در میان دشت های خشک و بی کران استان کرمان، حوالی سیرجان، منظره ای ظهور می کند که ذهن هر رهگذری را به چالش می کشد. تصور کنید باغی را که درختانش، نه برگ سبز دارند و نه میوه شیرین، بلکه شاخه های خشکیده شان، سنگ های بی جان را چون میوه هایی سفت و سخت به آغوش کشیده اند. اینجاست، باغ سنگی سیرجان، که در وسعت حدود هزار متر مربع، با نزدیک به ۱۸۰ درخت خشکیده، داستانی ناگفته از زندگی و اندوه را روایت می کند.
این باغ شش ضلعی نامنظم، که در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی سیرجان، در روستای میاندوآب از دهستان بلورد جای گرفته، امروز به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. اما ثبت ملی تنها بخشی از اهمیت آن را نشان می دهد؛ عظمت اصلی این باغ در سکوت و پیام نهفته در سنگ هایش است.
ویژگی های عجیب و سوال برانگیز باغ سنگی
از همان بدو ورود به باغ سنگی، نگاه هر بازدیدکننده ای به سنگ های آویزان شده جلب می شود. این سنگ ها، با اندازه های گوناگون، از سنگریزه های کوچک تا صخره های ۱۰ کیلوگرمی و حتی بیشتر، از شاخه های درختان خشکیده آویزان شده اند. اما آنچه این صحنه را شگفت انگیزتر می کند، وجود سوراخ هایی است که بر روی این سنگ ها ایجاد شده تا از آن ها آویخته شوند. این پرسش بی درنگ در ذهن ایجاد می شود که چگونه این سنگ ها سوراخ شده اند؟ آیا درویش خان خود این کار را انجام می داده، آن هم بدون ابزارهای مرسوم؟ یا اینکه آن ها را از بستر رودخانه های خشک، که در اثر فرسایش طبیعی سوراخ شده اند، جمع آوری می کرده است؟ روایت های محلی، حکایت از گزینه دوم دارند؛ اینکه درویش خان در زمان چوپانی، این سنگ های سوراخ دار را از رودخانه های خشک جمع آوری و با خورجین الاغ به باغ می آورده است.
فقط سنگ ها نیستند که از درختان آویزان شده اند؛ در میان آن ها، اشیای دیگری نیز به چشم می خورند که هر یک حکایتی از زندگی صاحب باغ دارند. سر گوسفندانی که دریده شده بودند (که بعدها به دلیل اعتراض مردم برداشته شدند)، چرخ دنده های فرسوده، پیت های نفت، آینه های شکسته، نی قلیان، لاستیک های پنچر و انواع ضایعات فلزی، همگی به شاخه ها آویخته شده اند. به نظر می رسد هر شیء، نمادی از یک اتفاق، یک خاطره، یا یک حس در زندگی درویش خان بوده است. این ترکیب از سنگ و اشیای بی جان، فضایی سحرآمیز و تأمل برانگیز را خلق می کند که بیننده را به دنیای درونی خالق آن پیوند می زند.
باغ سنگی سیرجان، تابلویی بی واژه از زندگی درویش خان اسفندیارپور است؛ جایی که هر سنگ و هر شیء آویخته شده، فصلی از یک داستان پر از رمز و راز را روایت می کند و بازدیدکنندگان را به سفری عمیق در دل تاریخ و هنر خودجوش می برد.
درویش خان اسفندیارپور: خالق باغ اسرارآمیز
در کانون داستان باغ سنگی سیرجان، شخصیتی خارق العاده به نام درویش خان اسفندیارپور قرار دارد؛ مردی که زندگی اش، خود به اندازه باغش پر از رمز و راز و شگفتی است. او در ۱۳ دی ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در روستای میاندوآب، همان خاکی که بعدها باغ سنگی اش را در آن بنا کرد، چشم به جهان گشود. آنچه بیش از هر چیز بر سرنوشت او تأثیر گذاشت، ناشنوا و لال بودن او از بدو تولد بود؛ ویژگی ای که او را مجبور کرد تا زبانی متفاوت برای بیان احساسات و اعتراضاتش بیابد.
زندگی نامه و پیشینه درویش خان
درویش خان، که برخی او را از طایفه قره سعدلو از ایل بچاقچی می دانند، امرار معاش خود و خانواده اش را از طریق باغداری و چوپانی تأمین می کرد. باغ های بادام و گردو، منبع اصلی درآمد او بودند. روایت ها درباره اصل و نسب او متفاوت است؛ برخی او را از خان زادگان قدیمی می دانند، در حالی که دیگران او را فردی معمولی اما شریف از اهالی منطقه معرفی می کنند که بعدها به دلیل شخصیت کاریزماتیک و اثر بی همتایش، لقب خان را از مردم دریافت کرد.
او در میان مردم محلی، به مردی دلاور و شجاع شهره بود. داستان هایی از کشتن گرگ و پلنگ و حتی بازی با مارها، دهان به دهان نقل می شود که تصویری از مردی مقاوم و بی باک را از او ترسیم می کند. درویش خان، با وجود محدودیت های جسمانی، نه تنها تسلیم سرنوشت نشد، بلکه با نبوغ و خلاقیت خود، راهی برای فریاد زدن ناگفته هایش پیدا کرد.
باغ سنگی، زبان بی واژه درویش خان
باغ سنگی، برای درویش خان، فراتر از یک زمین زراعی، تبدیل به ابزاری قدرتمند برای بیان درونیات، اندوه ها و اعتراضاتش شد. دنیای او، دنیایی از سکوت و تصویر بود؛ جهانی که در آن سنگ ها و درختان خشکیده، جای کلمات را گرفتند. هر سنگی که آویخته می شد، هر درختی که کاشته می شد، پیامی داشت. او با این کار، هنر انتزاعی خود را در دل طبیعت به نمایش گذاشت و اثری خلق کرد که نه تنها زیباست، بلکه عمیقاً احساسات انسانی را برمی انگیزد.
این باغ، به نوعی دفتر خاطرات و گنجینه اسرار درویش خان بود. سنگی شبیه به سر تراشیده، یادآور اعزام پسرش به سربازی بود. سنگ های دیگر، به یاد عزیزان از دست رفته آویخته می شدند و او هر روز به این سنگ ها سر می زد، گویی بر مزار آن ها فاتحه ای می خواند. این نمادگرایی عمیق، باغ سنگی درویش خان را به اثری ماندگار و بی همتا در عرصه هنر محیطی تبدیل کرده است.
روایت های متعدد از انگیزه و داستان شکل گیری باغ
یکی از جذاب ترین جنبه های داستان باغ سنگی سیرجان، ابهام و تعدد روایت ها درباره انگیزه اصلی درویش خان برای خلق این اثر است. از آنجا که درویش خان ناشنوا و لال بود، هرگز نتوانست به طور مستقیم از دلایل خود سخن بگوید و این مسئله، به باغ او هاله ای از رمز و راز بخشیده است. این ابهامات، باعث شده تا نسل به نسل، داستان های متفاوتی درباره چگونگی شکل گیری این باغ سحرآمیز نقل شود.
روایت غالب: اعتراض به اصلاحات ارضی
مشهورترین و غالب ترین روایت، علت ساخت باغ سنگی سیرجان را اعتراضی خاموش به طرح اصلاحات ارضی سال ۱۳۴۰ می داند. بر اساس این روایت، درویش خان، مانند بسیاری از زمین داران آن زمان، پس از اجرای این طرح، زمین ها و باغ های خود را از دست داد. با از دست رفتن زمین، درختان باغ های بادام و گردوی او نیز به تدریج خشک شدند. این اتفاق، ضربه روحی بزرگی به درویش خان وارد کرد. او که تحمل دیدن باغ های خشکیده اش را نداشت، تصمیم گرفت در صحرای مجاور یکی از باغ های قدیمی اش چادر بزند و اعتراض خود را به شیوه ای منحصر به فرد بیان کند.
گفته می شود او تنه درختان خشکیده را در زمین خود می کاشت و به جای میوه، سنگ های سنگین را از آن ها آویزان می کرد. این کار، نمادی از سوگواری برای باغ از دست رفته و همچنین اعتراض به تغییراتی بود که زندگی اش را دگرگون کرده بود. هر سنگ، به مثابه میوه ای از دست رفته یا نمادی از اتفاقات تلخ و شیرین زندگی اش، بر شاخه ها آویخته می شد. این روایت، باغ سنگی را به عنوان فریاد بی صدای مردی در برابر ظلم و جبر روزگار معرفی می کند.
بررسی نقادانه روایت اصلاحات ارضی و دیگر روایت ها
با این حال، این روایت غالب نیز بی تردید با نظرات و باورهای محلی دیگری روبروست. برخی از افراد بومی و کسانی که از نزدیک با درویش خان آشنا بودند، معتقدند که اصلاحات ارضی و باغ سنگی ارتباط مستقیمی ندارند و درویش خان نه ملاک بزرگی بوده و نه از خانواده های خان زاده. آن ها این نظریه را کذب می دانند و انگیزه دیگری را برای ساخت باغ مطرح می کنند. این تفاوت در روایت ها، بر پیچیدگی داستان می افزاید و نشان می دهد که واقعیت همیشه آن قدر که به نظر می رسد، ساده نیست.
در مقابل، دو روایت دیگر نیز درباره علت ساخت باغ سنگی سیرجان وجود دارد که بیشتر جنبه الهام بخشی و معنوی دارند:
-
روایت خواب و الهام: عده ای می گویند درویش خان، پس از خشک شدن باغش، شبی خواب باغی سنگی را می بیند. این خواب چنان بر او تأثیر می گذارد که تصمیم می گیرد رؤیای خود را به واقعیت تبدیل کند و دست به کار ساخت باغ سنگی می شود. این روایت، باغ را حاصل الهام درونی و یک تجربه روحانی می داند.
-
روایت یافتن شهاب سنگ: داستان دیگری حکایت از آن دارد که فردای شبی که درویش خان خواب باغ سنگی را دیده بود، هنگام چراندن گوسفندانش در بیابان، شاهد سقوط شیئی درخشان از آسمان می شود. پس از نزدیک شدن، متوجه می شود که این شیء یک شهاب سنگ است. او پس از سرد شدن شهاب سنگ، آن را به خانه می برد و با الهام از آن، تصمیم به ساخت باغ سنگی می گیرد. این روایت، بُعدی کیهانی و فرازمینی به داستان باغ می بخشد.
در نهایت، به دلیل ناشنوا و لال بودن درویش خان، هیچ گاه انگیزه اصلی او به طور قطعی مشخص نشد و باغ سنگی همچنان یک راز سر به مهر باقی مانده است. شاید این باغ، ترکیبی از همه این دلایل باشد؛ هم اعتراضی خاموش به تغییرات اجتماعی، هم تجلی یک الهام درونی و هم بیانی از اندوه و تلاش برای ساختن معنا در دنیایی پر از چالش.
باغ سنگی در سینما: نگاه پرویز کیمیاوی و شهرت جهانی
همانطور که هر اثر هنری بزرگ نیازمند راوی و رسانه ای برای دیده شدن است، باغ سنگی سیرجان نیز مسیر خود را به جهان هنر و فرهنگ از طریق سینما باز کرد. این رویداد، نه تنها به شهرت ملی و بین المللی درویش خان اسفندیارپور و اثرش افزود، بلکه لایه های جدیدی به داستان باغ سنگی سیرجان اضافه کرد.
فیلم داستانی باغ سنگی (۱۳۵۵)
در سال ۱۳۵۵، پرویز کیمیاوی، کارگردان نامدار ایرانی، به سراغ درویش خان رفت و زندگی او و باغ سنگی اش را در قالب یک فیلم داستانی به تصویر کشید. این فیلم، با عنوان باغ سنگی، ویژگی منحصربه فردی داشت: خود درویش خان و اعضای خانواده اش، در نقش های واقعی خود به ایفای نقش پرداختند. این رویکرد، به فیلم اصالتی بی نظیر بخشید و مرز میان واقعیت و بازنمایی هنری را کمرنگ کرد.
فیلم باغ سنگی به سرعت مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت. این اثر توانست در جشنواره های داخلی و بین المللی افتخارات متعددی کسب کند که برجسته ترین آن ها، جایزه «خرس نقره ای» از جشنواره بین المللی فیلم برلین بود. این جایزه، نه تنها نام کیمیاوی را در جهان سینما پرآوازه تر کرد، بلکه باغ سنگی سیرجان و خالق گمنامش را به گوشه های دوردست جهان برد. مردم از چهار گوشه دنیا با دیدن این فیلم، با داستان اعتراض خاموش و هنر خودجوش درویش خان آشنا شدند.
مستند پیرمرد و باغ سنگی (۱۳۷۳)
پس از گذشت سال ها و موفقیت های فیلم اول، پرویز کیمیاوی بار دیگر در سال ۱۳۷۳ به باغ سنگی بازگشت. این بار، هدف او ساخت یک مستند با عنوان پیرمرد و باغ سنگی بود. کیمیاوی می خواست وضعیت درویش خان و باغ او را پیگیری کند و روایت خود را از این پدیده تکمیل نماید. این مستند، نگاه عمیق تری به زندگی روزمره درویش خان در سال های پیری اش و تحولات پیرامون باغ سنگی ارائه داد. او در این مستند تلاش کرد تا ابعاد تازه ای از این شخصیت مرموز و تأثیرات باغش بر جامعه محلی را به تصویر بکشد.
اهمیت فیلم ها و مستندات کیمیاوی در این است که آن ها نه تنها تاریخ شفاهی و بصری مهمی از زندگی درویش خان و باغش را ثبت کردند، بلکه به عنوان کاتالیزوری برای شهرت و حفظ این میراث فرهنگی عمل نمودند. بدون این آثار سینمایی، ممکن بود باغ سنگی تنها در حد یک جاذبه محلی باقی بماند، اما اکنون، نام درویش خان و باغش برای همیشه در تاریخ هنر و سینما حک شده است.
فیلم باغ سنگی اثری ماندگار از پرویز کیمیاوی، نه تنها به درویش خان اسفندیارپور و باغش شهرتی جهانی بخشید، بلکه نشان داد که هنر می تواند از دل کویر و با ساده ترین ابزارها، به عمیق ترین زبان ها برای بیان اعتراض و احساسات انسانی تبدیل شود.
تحلیل هنری و فرهنگی: باغ سنگی فراتر از یک جاذبه
باغ سنگی سیرجان، فراتر از یک مکان دیدنی یا مجموعه ای از درختان خشک و سنگ های آویزان، یک اثر هنری عمیق و یک پدیده فرهنگی است که لایه های متعددی از معنا و مفهوم را در خود جای داده است. این باغ را می توان در دسته هنر محیطی (Land Art) و هنر خام (Outsider Art) طبقه بندی کرد؛ گونه ای از هنر که از دل تجربیات شخصی، بدون آموزش رسمی و در ارتباط مستقیم با طبیعت شکل می گیرد.
باغ سنگی به عنوان نمونه ای از هنر محیطی و هنر خام
در جهان هنر معاصر، باغ سنگی جایگاهی ویژه دارد. به عنوان یک نمونه از هنر محیطی، این باغ از عناصر طبیعی – درخت، سنگ، زمین – برای خلق یک اثر هنری استفاده کرده است که با چشم انداز اطراف خود عجین شده و به بخشی از آن تبدیل گشته. این هنر، به جای آنکه در گالری ها و موزه ها محصور بماند، در فضای باز و در تعامل با تغییرات طبیعی، زنده و پویا باقی می ماند.
همچنین، باغ سنگی را می توان نمونه ای برجسته از هنر خام یا هنر بی واسطه دانست. درویش خان، بدون هیچ گونه آموزش آکادمیک یا آگاهی از جنبش های هنری، با الهام از درونیات خود و در پاسخ به شرایط زندگی، دست به خلق این اثر زد. این خلوص و بی واسطگی، به کار او قدرتی عمیق تر می بخشد. سنگ ها و درختان خشکیده، در این بستر هنری، به نمادهایی از اندوه، مقاومت، امیدهای از دست رفته، و در عین حال، خلاقیت بی حد و حصر یک فرد تبدیل می شوند.
این باغ، فریادی بی کلام است؛ بیانی از اعتراض و رنج که به جای واژه ها، از سنگ و چوب استفاده می کند. تأثیرگذاری عمیق این نوع بیان، گاهی از هزاران کلمه هم بیشتر است، زیرا مستقیماً با احساسات و تجربیات انسانی مخاطب ارتباط برقرار می کند.
درس هایی از زندگی درویش خان
داستان درویش خان اسفندیارپور و باغش، درس های ارزشمندی برای زندگی به همراه دارد:
-
قدرت بیان در شرایط محدودیت: درویش خان با وجود ناشنوایی و لال بودن، توانست قدرتمندترین پیام ها را منتقل کند. این نشان می دهد که بیان هنری و انسانی، فراتر از ابزارهای کلامی و قراردادی است.
-
خلاقیت در مواجهه با چالش ها: او در مواجهه با از دست دادن زمین و خشک شدن باغش (یا هر دلیل دیگری که باغ را ساخت)، به جای ناامیدی، راهی خلاقانه برای ابراز خود یافت. این خود، نمادی از تاب آوری و نوآوری در سخت ترین شرایط است.
-
ساختن معنا از دل ویرانی: درویش خان از دل ویرانی و فقدان، معنا و زیبایی آفرید. باغ او، شاهدی است بر این حقیقت که حتی در تلخ ترین لحظات نیز می توان امید را زنده نگه داشت و از خاکستر گذشته، اثری ماندگار خلق کرد.
اهمیت حفظ و نگهداری این میراث
باغ سنگی سیرجان، نه تنها یک اثر هنری، بلکه بخشی از حافظه تاریخی و فرهنگی یک ملت است. حفظ و نگهداری از این میراث، وظیفه ای ملی است تا نسل های آینده نیز بتوانند از این اثر بی نظیر بازدید کنند و از داستان پربار آن بیاموزند. این باغ، نیازمند توجه مستمر برای حفاظت از ساختار فیزیکی و همچنین ترویج داستان و پیام آن است، تا این نماد قدرت روح انسان و خلاقیت بی بدیل، همچنان الهام بخش باقی بماند.
برنامه ریزی برای بازدید: چگونه به باغ سنگی سیرجان برویم؟
برای آن دسته از افرادی که شیفته داستان باغ سنگی سیرجان شده اند و قصد دارند این جاذبه شگفت انگیز را از نزدیک ببینند، برنامه ریزی دقیق برای دسترسی و بازدید ضروری است. سفر به این منطقه کویری می تواند تجربه ای فراموش نشدنی باشد، به شرط آنکه با آمادگی کامل انجام شود.
راهنمای کامل دسترسی به باغ سنگی
باغ سنگی سیرجان در استان کرمان، حدود ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر سیرجان واقع شده است. آدرس دقیق تر آن، روستای میاندوآب، دهستان بلورد است. برای رسیدن به این باغ، می توانید مسیر زیر را دنبال کنید:
-
از سیرجان به سمت بافت: از شهر سیرجان، وارد جاده اصلی سیرجان به سمت بافت شوید. این مسیر، شما را از میان دشت ها و مناظر زیبای کویری عبور می دهد.
-
عبور از روستاها: پس از طی حدود ۳۰ کیلومتر در این جاده، از روستاهای بلورد، حیدرآباد و میاندوآب عبور خواهید کرد.
-
جاده فرعی و تابلوی راهنما: پس از عبور از این روستاها، تابلوی اثر ملی باغ سنگی یا منطقه نمونه گردشگری باغ سنگی سیرجان را مشاهده خواهید کرد. این تابلو نشان دهنده یک جاده فرعی خاکی است.
-
مسیر خاکی: وارد جاده فرعی خاکی شوید. حدود ۴ کیلومتر رانندگی در این جاده خاکی شما را به مقصد نهایی، یعنی باغ سنگی درویش خان می رساند. لازم است بدانید که این جاده ممکن است ناهموار باشد، بنابراین احتیاط در رانندگی و داشتن خودروی مناسب توصیه می شود.
بهترین زمان بازدید از باغ سنگی کرمان، فصل های بهار و پاییز است که هوا معتدل تر است و گرمای سوزان کویر آزاردهنده نخواهد بود. در تابستان، به دلیل شدت گرما، بازدید می تواند دشوار باشد، اما اگر قصد سفر دارید، ساعات اولیه صبح یا اواخر بعدازظهر را انتخاب کنید.
نکات مهم برای بازدیدکنندگان
برای تجربه بهتر از سفر به باغ سنگی سیرجان و اطمینان از ایمنی و راحتی خود، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
-
پوشش مناسب: به دلیل ماهیت کویری و خاکی منطقه، پوشیدن لباس های راحت و کفش های مناسب برای پیاده روی ضروری است. همچنین، کلاه و عینک آفتابی برای محافظت در برابر نور خورشید را فراموش نکنید.
-
آب آشامیدنی: حتماً به مقدار کافی آب آشامیدنی به همراه داشته باشید، زیرا در محل باغ و اطراف آن امکان دسترسی به آب ممکن است وجود نداشته باشد.
-
لوازم ضروری: کرم ضد آفتاب، تنقلات سبک، و در صورت نیاز، جعبه کمک های اولیه کوچک از دیگر مواردی هستند که می توانند مفید باشند.
-
حفظ محیط زیست: این باغ یک میراث ملی است. لطفاً از ریختن زباله خودداری کرده و به محیط طبیعی و همچنین به سنگ ها و درختان باغ احترام بگذارید و از دست زدن یا آسیب رساندن به آن ها پرهیز کنید. اجازه دهید این اثر هنری، همچنان دست نخورده و اصیل باقی بماند.
-
آمادگی برای عدم امکانات: این منطقه بکر و طبیعی است و امکانات رفاهی و خدماتی (مانند سرویس بهداشتی، رستوران یا فروشگاه) ممکن است محدود یا در دسترس نباشد. بنابراین، از قبل برنامه ریزی های لازم را انجام دهید.
با رعایت این نکات، می توانید سفری ایمن و خاطره انگیز به باغ سنگی سیرجان داشته باشید و از نزدیک با این شگفتی طبیعت و هنر آشنا شوید.
جمع بندی
در پایان این سفر پر رمز و راز به قلب کویر کرمان، به وضوح دریافتیم که داستان باغ سنگی سیرجان، فراتر از یک روایت ساده از یک جاذبه گردشگری است. این باغ، یک اثر هنری خودجوش، بیانی عمیق از رنج و مقاومت انسانی، و یک راز جذاب است که در طول سالیان، همچنان در سینه خود نهفته دارد.
باغ سنگی، تجلی قدرت روح یک مرد، درویش خان اسفندیارپور، است که با وجود محدودیت ها و در مواجهه با چالش های زندگی، توانست زبانی بی کلام برای بیان درونیات خود بیابد. هر سنگ آویزان شده، هر درخت خشکیده، فصلی از کتاب زندگی اوست؛ کتابی که با جوهر اندوه و اراده نوشته شده است. این باغ، نه تنها یادآور یک دوره خاص تاریخی (همچون اصلاحات ارضی) است، بلکه نمادی از خلاقیت بی پایان انسان در مواجهه با سخت ترین شرایط، و توانایی او برای ساختن معنا و زیبایی از دل ویرانی و فقدان است.
دعوت می کنیم که نه تنها از این مقاله، بلکه از خود این باغ نیز دیدن کنید و از نزدیک شاهد این شاهکار بی بدیل باشید. شاید در سکوت میان درختان سنگی، شما نیز بتوانید بخشی از رازهای درویش خان را درک کنید و با این اثر هنری که از دل خاک و روح یک مرد برخاسته، ارتباطی عمیق برقرار کنید. تجربیات شخصی خود را از بازدید از باغ سنگی سیرجان، یا روایت هایی که درباره درویش خان و باغش شنیده اید، در بخش نظرات با ما و دیگر خوانندگان به اشتراک بگذارید تا این داستان باغ سنگی، همچنان زنده و پویا باقی بماند.