داستان پیدایش نوروز: ریشه ها و اساطیر کهن این جشن

گردشگری

داستان پیدایش نوروز

نوروز، کهن ترین جشن ایرانی، نویدبخش بیداری طبیعت و تجدید حیات است و ریشه های آن در اعماق تاریخ و اساطیر ایران زمین جای دارد. این آیین باستانی، هر سال با آمدن بهار، روحی تازه در کالبد جهان می دمد و پرسش های بسیاری را در دل هر علاقه مند به فرهنگ می پروراند؛ اینکه این جشن باشکوه چگونه و از کجا سرچشمه گرفت؟ با ورق زدن صفحات تاریخ و افسانه ها، می توان به خاستگاه های گوناگون و روایت های سحرانگیز مرتبط با آغاز نوروز پی برد. این مقاله سفری است به دل زمان، تا رازهای پیدایش نوروز را کاوش کند و شکوه این میراث هزاران ساله را به تصویر کشد.

افسانه ها و اساطیر: اولین جرقه های نوروز

پیدایش نوروز تنها به یافته های باستان شناسی محدود نمی شود؛ بخش عظیمی از درک ما از این جشن، از دل افسانه ها و روایت های کهنی سرچشمه می گیرد که سینه به سینه منتقل شده اند و عمق باورهای نیاکانمان را نشان می دهند. این داستان ها، نه تنها به زمان های دوردست اشاره می کنند، بلکه پرده از نگاه مردم باستان به جهان، طبیعت و نقش انسان در آن برمی دارند.

نوروز در شاهنامه فردوسی: روایت پادشاهی جمشید

در میان تمامی روایت های اساطیری، داستان پادشاهی جمشید در شاهنامه فردوسی جایگاهی بی بدیل دارد و او را بنیان گذار اصلی نوروز معرفی می کند. شاهنامه فردوسی، این منظومه سترگ، نه تنها تاریخ، بلکه روح و جان فرهنگ ایرانی را در خود جای داده است. در این اثر ماندگار، چنین آمده که جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی، پس از سال ها کارزار و آبادانی جهان، دست به کاری بزرگ زد که نقطه آغازین نوروز گشت. او بر تختی زرین نشست که گویی خورشید بر آن تابیده بود و جهان را با فروغ خود منور ساخت. این لحظه، چنان شگرف بود که مردم از فرط شادمانی و درک عظمت آن، آن روز را «نوروز» نامیدند؛ «روز نو» و سرآغاز سالی جدید.

داستان چنین روایت می کند که جمشید، شاهی دادگر و فرزانه، مردم را به سوی پیشرفت و رفاه هدایت کرد. او فنون بسیاری را به بشر آموخت؛ از ساخت سلاح و پوشاک تا معماری و پزشکی. زمانی که کار او به اوج خود رسید و دنیا از دادگری و نیک خواهی اش سرشار شد، تصمیم گرفت روزی را برای شکرگزاری و تجدید پیمان با آفرینش تعیین کند. او تختی باشکوه از عاج و زر ساخت و خود بر آن جلوس کرد. با تابش خورشید بر این تخت، نوری خیره کننده از آن برخاست که بر سراسر گیتی گسترده شد و جهان را به شکلی نو آشکار ساخت. مردمان از دیدن این عظمت و زیبایی به وجد آمدند و آن روز را، روز آغازین رستاخیز طبیعت و روزی نو دانستند. این داستان، نوروز را با مفاهیمی چون نور، پاکیزگی، عدالت و تجدید حیات گره می زند و آن را جشن پیروزی دانش، آبادانی و روشنایی بر جهل و تاریکی معرفی می کند.

کیومرث: آغازگر گاهشماری و نوروز حقیقی

در کنار روایت جمشید، برخی منابع مانند «آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی، آغاز نوروز را به کیومرث، نخستین انسان و نخستین پادشاه اساطیری ایران، نسبت می دهند. او را کسی می دانند که با درک حرکت خورشید و ستارگان، نقطه دقیق آغاز بهار را کشف کرد. کیومرث، که نماد آغاز زندگی و آفرینش است، نه تنها بنیان گذار نخستین تمدن و گاهشماری محسوب می شود، بلکه کشف او از نوروز حقیقی، به این جشن بُعدی کیهانی و نجومی می بخشد. روایت بیرونی از دور بزرگ و بازگشت به نقطه آغازین آفرینش، به این معناست که نوروز تنها یک جشن سالانه نیست، بلکه یادآور چرخه ای عظیم از آفرینش و بازسازی جهان است؛ چرخه ای که هر سال در آغاز بهار، نمادی از آن به وقوع می پیوندد.

داستان کیومرث، نوروز را نه فقط جشنی زمینی، بلکه رخدادی کیهانی و هم راستا با حرکت افلاک می داند. گفته می شود که او دریافت، پس از آفرینش جهان، برای هزاران سال همه چیز در سکون بود تا اینکه با فرمان اهورامزدا به حرکت درآمد. حرکت خورشید در آن زمان از بامداد نخستین روز فروردین آغاز شد. اما در سال های بعد، خورشید دقیقاً به همان نقطه بازنگشت و هر سال کمی عقب می افتاد تا اینکه پس از یک دور طولانی (۱۴۶۰ سال)، دوباره به نقطه آغازین خود بازگشت. کیومرث بود که این روز بازگشت را نوروز حقیقی نامید و آن را مبنای تاریخ و گاهشماری قرار داد. این روایت، نوروز را با پدیده های نجومی و آغاز آفرینش پیوند می دهد و بر اهمیت دقت و نظم در طبیعت تأکید می کند.

نوروز و ایزدان شهیدشونده: اسطوره سیاوش و رستاخیز طبیعت

نگاهی عمیق تر به ریشه های نوروز، ما را به اسطوره های کهن تری می رساند که در آن ها ایزدان گیاهی و مفهوم مرگ و رستاخیز نقش محوری دارند. در فرهنگ های باستانی، از جمله در بین النهرین، مصر و یونان، ایزدانی چون دموزی، آتیس و اوزیریس وجود داشتند که مرگشان نمادی از خشکسالی و زمستان و رستاخیزشان نشانه ی باروری و بهار بود. این چرخه، در فلات ایران نیز با اسطوره سیاوش، ایزد شهید شونده ایرانی، پیوند خورده است.

سیاوش، پهلوانی نیک نام و بی گناه از شاهنامه، نماد خلوص و باروری است که به ناحق کشته می شود. آیین سوگواری برای سیاوش، که پیش از نوروز برگزار می شد، یادآور مرگ طبیعت در زمستان است. با فرا رسیدن نوروز و بیداری طبیعت، گویی سیاوش نیز رستاخیز می کند و زندگی و باروری به زمین بازمی گردد. این پیوند، نوروز را نه تنها جشنی برای آغاز سال نو، بلکه نمادی از غلبه ی زندگی بر مرگ، و باروری بر خشکی می سازد و به آن عمق فلسفی ویژه ای می بخشد. در این روایت، جشن نوروز نه تنها نمادی از تولد دوباره طبیعت، بلکه رستاخیز قهرمانی است که جان خود را فدای پاکی و باروری کرده است. مراسم سوگواری پیش از نوروز، با اندوه خزان و سرمای زمستان همراه می شد و سپس با جوانه زدن نخستین سبزه ها، شور و امید به زندگی بازمی گشت، همانند بازگشت سیاوش به زندگی و باروری زمین.

ریشه های تاریخی و تکامل: از بومیان تا پادشاهی ها

در کنار افسانه ها، شواهد تاریخی نیز نشان می دهند که نوروز، ریشه هایی عمیق در فرهنگ بومی فلات ایران دارد و در طول هزاران سال، با گذر از دوران های مختلف پادشاهی، تکامل یافته و به شکوه کنونی خود رسیده است. این تکامل، نوروز را به جشنی پویا و زنده تبدیل کرده که با هر دوره تاریخی، ابعاد جدیدی به خود گرفته است.

نوروز پیش از آریایی ها: جشنی بومی در فلات ایران؟

برخی پژوهشگران، از جمله مهرداد بهار، معتقدند که نوروز ریشه هایی کهن تر از مهاجرت آریایی ها به فلات ایران دارد و احتمالاً جشنی بومی بوده که در میان اقوام ساکن نجد ایران پیش از ورود آریایی ها رواج داشته است. در این منطقه، دو عید اصلی وجود داشت: یکی عید آفرینش در اوایل پاییز که نماد برداشت محصول بود و دیگری عید رستاخیزی در آغاز بهار که نماد بیداری طبیعت و باروری زمین. با گذر زمان، این دو جشن به یکدیگر پیوستند و در آغاز بهار به صورت یک عید واحد برگزار شدند. این نظریه نشان می دهد که نوروز جشنی است کهن تر از باورهای دینی خاص و با زندگی کشاورزی مردمان این سرزمین پیوندی ناگسستنی دارد.

پس از مهاجرت آریایی ها، باورهای آنان، به ویژه اهمیت «فروهرها» (ارواح درگذشتگان) و احترام به نیاکان، با سنت های بومی ادغام شد و نوروز کنونی شکل گرفت. این ادغام، نوروز را به جشنی غنی تر تبدیل کرد که هم یادآور رستاخیز طبیعت بود و هم پیوند با گذشته و نیاکان را گرامی می داشت. این ترکیب، به نوروز هویتی چندلایه و عمیق بخشید که آن را از سایر جشن ها متمایز می سازد.

نوروز در دوران هخامنشیان: جشن رسمی پادشاهان

با روی کار آمدن هخامنشیان، نوروز به یکی از مهم ترین جشن های رسمی و ملی در امپراتوری پهناور ایران تبدیل شد. شواهد باستان شناختی، به ویژه نقوش بی نظیر تخت جمشید، گواهی بر اهمیت نوروز در این دوره است. در این نقوش، نمایندگان ملل گوناگون با هدایا و پیشکش ها به سوی دربار شاهنشاهی حرکت می کنند که نشان از برگزاری باشکوه این جشن در پایتخت هخامنشی دارد.

کوروش کبیر، بنیان گذار این سلسله، نقش مهمی در رسمیت بخشیدن و گسترش نوروز ایفا کرد. او حتی پیش از فتح بابل، نوروز را در آنجا جشن گرفت و دستور داد تا در این ایام، محیط زیست پاکسازی شود، نظامیان ترفیع یابند و مجرمان مورد عفو قرار گیرند. این اقدامات، نوروز را به جشنی سراسری و نمادی از وحدت و عدالت در امپراتوری هخامنشی تبدیل کرد. نوروز در این دوران، نه تنها جشنی برای آغاز سال بود، بلکه بستری برای نمایش قدرت، عظمت و انسجام امپراتوری ایران فراهم می آورد و از این رهگذر، شکوه آن در ذهن ها و تاریخ ثبت شد.

جایگاه بی بدیل نوروز در دوران ساسانیان: اوج شکوه

دوران ساسانی را می توان اوج شکوه و رسمیت یافتن نوروز در تاریخ ایران دانست. در این دوره، نوروز به دو بخش اصلی تقسیم می شد: «نوروز عامه» (یا نوروز کوچک) که پنج روز نخست فروردین را شامل می شد و «نوروز خاصه» (یا نوروز بزرگ و خردادروز) که در روز ششم فروردین برگزار می گردید. در طول نوروز عامه، مردم عادی به جشن و سرور می پرداختند و طبقات مختلف جامعه، از دهقانان و پیشه وران تا سپاهیان و روحانیان، به دیدار شاه می رفتند و مشکلات و درخواست های خود را مطرح می کردند.

در دوران ساسانی، جشن نوروز عامه از روز اول تا پنجم فروردین برگزار می شد، که در آن مردم با شادی و سرور به استقبال بهار می رفتند و پادشاه به مشکلات آنان رسیدگی می کرد. روز ششم فروردین، «نوروز بزرگ» یا «خردادروز»، اوج این جشن بود که پادشاه در خلوت خود و با حضور نزدیکانش به آداب و رسوم ویژه آن می پرداخت.

نوروز خاصه، روزی بود که پادشاه ساسانی در خلوت خود به انجام آداب و رسوم ویژه ای می پرداخت و این روز نمادی از عدالت و پاسخگویی شاه به مردم بود. در این دوره، سنت هایی چون کاشت ۱۲ ستون خشت خام با انواع غلات برای پیش بینی وضعیت محصولات سال، آب پاشی بر یکدیگر در بامداد نوروز و دادن سکه به عنوان عیدی رواج داشت. همچنین، موضوع کبیسه و متغیر بودن زمان نوروز در این دوران نیز اهمیت یافت. در حقیقت، نوروز ساسانی تجلی گاه پیوند عمیق میان مردم، طبیعت و حکومت بود که هر ساله با شکوهی بی نظیر برگزار می شد و بر هویت ملی ایرانیان صحه می گذاشت.

در دوران ساسانی، رعایت کبیسه به طور کامل انجام نمی شد، و این امر باعث می شد که زمان نوروز در طول سال های متمادی تغییر کند و در فصول مختلف سال قرار گیرد. این مسئله بعدها به دغدغه دانشمندان بزرگی تبدیل شد تا آن را اصلاح کنند.

نوروز پس از اسلام و تثبیت آن

با ورود اسلام به ایران، نوروز نه تنها از میان نرفت، بلکه با نگاهی نو و معنوی، جایگاه خود را حفظ کرد و حتی در برخی روایات اسلامی نیز مورد تأیید قرار گرفت. این امر، نشان دهنده ریشه های عمیق فرهنگی و ملی نوروز است که فراتر از هر تغییر دینی، توانسته است بقا یابد و به میراثی مشترک تبدیل شود.

نوروز در نگاه اسلام: پذیرش و تأیید معنوی

پس از ورود اسلام به ایران، نوروز مورد توجه و تأیید برخی بزرگان دین قرار گرفت. از جمله، در روایات امام صادق (ع)، نوروز روزی خجسته دانسته شده که اتفاقات مهم معنوی در آن رخ داده است. این روایات، نوروز را از یک جشن صرفاً زرتشتی به یک عید ملی-دینی برای مسلمانان ایران تبدیل کرد و به آن بُعدی معنوی بخشید. این پذیرش، به نوروز کمک کرد تا در بستر فرهنگی جدید نیز پابرجا بماند و حتی با افزودن لایه های معنایی جدید، غنی تر شود.

برای مثال، در برخی احادیث، نوروز روزی است که خداوند از بندگانش پیمان گرفت که او را بپرستند، خورشید در آن طلوع کرده، کشتی نوح به خشکی نشسته، و ابراهیم بت ها را شکست. این نوع روایت ها، نوروز را به روزی با اهمیت الهی و نمادی از تحولات بزرگ و مبارک پیوند می زند و به مسلمانان انگیزه می دهد تا این روز را گرامی بدارند. این نگرش، زمینه ساز حفظ و تقویت آیین های نوروزی در طول قرون پس از اسلام گردید.

اصلاح گاهشماری و تولد تقویم جلالی: نقش خیام

یکی از مهم ترین تحولات در تاریخ نوروز، اصلاح گاهشماری و تثبیت زمان دقیق تحویل سال بود. در دوران سلجوقیان، به دستور ملکشاه سلجوقی، گروهی از ستاره شناسان برجسته ایرانی، از جمله حکیم عمر خیام نیشابوری، گرد هم آمدند تا گاهشماری ایرانی را اصلاح کنند. هدف اصلی این گروه، تثبیت نوروز در آغاز بهار و جلوگیری از تغییر مکان آن در فصول مختلف بود که به دلیل عدم رعایت کبیسه در دوره های پیشین رخ داده بود.

نتیجه کار این دانشمندان، پدید آمدن «تقویم جلالی» بود که یکی از دقیق ترین تقویم های جهان به شمار می رود. تقویم جلالی با دقت فوق العاده ای، لحظه تحویل سال را بر اساس اعتدال بهاری ثابت کرد و مقرر شد که تقریباً هر چهار یا پنج سال یک بار، سال ۳۶۶ روزه باشد تا نوروز همواره در آغاز بهار قرار گیرد. آغاز این گاهشماری از سال ۳۹۲ هجری بود. این دستاورد علمی بزرگ، به نوروز بُعدی علمی و دقیق بخشید و جایگاه آن را به عنوان یک جشن ملی که با محاسبات دقیق نجومی پیوند خورده است، تثبیت کرد.

جهانی شدن نوروز: میراثی مشترک

در قرون اخیر، نوروز از مرزهای ایران فراتر رفت و به جشنی مشترک در بسیاری از کشورهای منطقه و حتی فراتر از آن تبدیل شد. کشورهایی چون افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، آذربایجان، قزاقستان، ترکیه و حتی مناطقی در عراق، سوریه و هند، نوروز را با آداب و رسوم خاص خود گرامی می دارند.

این گستردگی، در سال های اخیر به رسمیت جهانی نوروز انجامید. در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ (۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹)، سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، نوروز را به عنوان «میراث فرهنگی ناملموس بشر» به ثبت جهانی رساند. این رویداد، نه تنها به اهمیت فرهنگی و تاریخی نوروز صحه گذاشت، بلکه آن را به نمادی از همبستگی، صلح و دوستی میان فرهنگ ها و ملت ها تبدیل کرد. نوروز امروز، میراثی است که داستان های کهن و ریشه های عمیق خود را با پیامی جهانی از تجدید، امید و همزیستی همراه کرده است.

فلسفه و نمادهای پنهان در پیدایش نوروز

داستان پیدایش نوروز تنها روایت یک جشن باستانی نیست، بلکه خود گنجینه ای از فلسفه های عمیق و نمادهای پنهان است که نگاه نیاکان ما به هستی، طبیعت و جایگاه انسان در جهان را بازتاب می دهد. هر رسم و آیینی در نوروز، معنایی فراتر از یک عمل ساده دارد و ریشه هایی در باورهای کهن این سرزمین دارد که باید آن ها را کشف کرد.

نوروز: سمبل پیروزی نور بر تاریکی و گرما بر سرما

فلسفه محوری نوروز، پیروزی نور بر تاریکی و گرما بر سرماست. با آغاز بهار، طبیعت از خواب زمستانی بیدار می شود و نور خورشید و گرمای حیات بخش، یخ و سکون زمستان را ذوب می کند. این رستاخیز طبیعت، نمادی از غلبه ی خیر بر شر، روشنایی بر تاریکی و زندگی بر مرگ است. در باورهای زرتشتی، ایزد «رپیثون»، که سرور تابستان و گرماست، در زمستان به زیر زمین می رود تا آب های زیرزمینی و ریشه ی گیاهان را گرم نگاه دارد و با دیو سرما مبارزه کند. بازگشت او در بهار، جشن پیروزی اوست؛ پیروزی گرمای حیات بخش بر سرمای ویرانگر. این نمادگرایی عمیق، نوروز را به جشنی از امید، تولد دوباره و ایمان به پیروزی نهایی نیکی تبدیل می کند.

مردم ایران در این روزها، با روشن کردن آتش (چهارشنبه سوری) و شادمانی، این پیروزی را جشن می گیرند و به استقبال نوری می روند که بر تاریکی غلبه یافته است. این فلسفه، تنها به طبیعت محدود نمی شود؛ بلکه به انسان نیز یادآور می شود که می تواند با نور دانش، امید و تلاش، بر تاریکی جهل و یأس غلبه کند و زندگی خود را دوباره آغاز کند.

تقدس آب و پاکیزگی در آغاز نوروز

آب، عنصر مقدس و حیات بخش، نقش ویژه ای در آداب و رسوم نوروز دارد. رسم آب پاشی بر یکدیگر در بامداد نوروز و غسل کردن در آب های روان، ریشه ای عمیق در باور به تقدس آب و الهه ی آب، «آناهیتا»، دارد. آناهیتا، ایزدبانوی آب ها و باروری در فرهنگ ایرانی، نماد پاکیزگی، روشنایی و حاصلخیزی است.

این آیین ها، نماد پاکیزگی جسم و روح برای استقبال از سال نو است. همان طور که آب، زمین تشنه را سیراب می کند و زندگی دوباره می بخشد، انسان نیز با شست وشوی خود، گویی خود را از پلیدی ها و کدورت های سال گذشته پاک می کند تا با روحی تازه و جسمی پاک، به استقبال فرصت های جدید سال نو برود. این پاکیزگی، نه تنها ظاهری، بلکه باطنی است و دعوت به پالایش درون و آغاز دوباره ای سرشار از نیکی هاست.

فروهرها و بازگشت ارواح: پیوند با نیاکان

یکی دیگر از باورهای کهن مرتبط با نوروز، اعتقاد به بازگشت «فروهرها» (ارواح درگذشتگان) به خانه های خود در ایام پیش از نوروز است. فروهرها، در فرهنگ ایرانی باستان، بخشی از وجود انسان بودند که پس از مرگ، به جهان مینوی بازمی گشتند و نگهبان نیکوکاران و خانواده هایشان محسوب می شدند. این باور، اهمیت ویژه ای به «خانه تکانی» و آماده سازی خانه برای پذیرایی از این مهمانان آسمانی می بخشید.

باور بر این بود که فروهرها در این ایام به زمین بازمی گردند تا از احوال بازماندگان خود باخبر شوند و اگر خانه را پاکیزه و مرتب بیابند و مراسم گرامی داشت برایشان انجام شود، برکت و نیکبختی برای آن خانواده به ارمغان می آورند. این پیوند با نیاکان، نوروز را به جشنی از پیوستگی نسل ها، احترام به گذشته و امید به آینده ای پربرکت تبدیل می کند. آداب و رسومی مانند چهارشنبه سوری و قاشق زنی نیز ریشه هایی در این باور به بازگشت ارواح و فراهم آوردن خوراکی برای آن ها دارد، که همگی نشان از عمق پیوند انسان ایرانی با گذشته و جهان غیب دارد.

آداب و رسوم نوروز در طول تاریخ

جشن نوروز تنها به مفاهیم اساطیری و فلسفی محدود نمی شود؛ بلکه مجموعه ای از آداب و رسوم زنده و پویاست که در طول هزاران سال شکل گرفته و هر یک داستان و فلسفه خاص خود را دارند. این مراسم، نوروز را به یک تجربه جمعی و عمیق برای مردم ایران و دیگر سرزمین های نوروزی تبدیل کرده است.

آمادگی برای نوروز: خانه تکانی و سبزه

مراسم نوروز با آماده سازی های گسترده ای آغاز می شود که مهم ترین آنها «خانه تکانی» و کاشت سبزه است. خانه تکانی، تنها یک نظافت ساده نیست، بلکه نمادی از دور ریختن آلودگی ها و کدورت های سال گذشته و استقبال از پاکیزگی و شادابی سال نو است. این رسم، خانه ها را برای ورود مهمانان جدید و همچنین فروهرها آماده می کند.

کاشت سبزه نیز یکی دیگر از آیین های دیرینه است. در دوران باستان، بیست و پنج روز پیش از نوروز، دانه هایی مانند گندم، جو، برنج، عدس و ارزن را بر روی دوازده ستون خشت خام می کاشتند تا از روی رشد آنها، به پیش بینی وضعیت محصولات کشاورزی سال آینده بپردازند. امروزه نیز مردم در خانه ها سبزه می کارند که نمادی از رویش، باروری و زندگی دوباره طبیعت است و بر سفره هفت سین جای می گیرد. این سبزه ها، به ما یادآوری می کنند که حتی در دل سرمای زمستان، امید به زندگی و رویش همواره وجود دارد.

جشن سوری پایان سال: چهارشنبه سوری

چهارشنبه سوری، جشنی که در آخرین سه شنبه شب سال برگزار می شود، یکی از پرشورترین آداب و رسوم پیش از نوروز است. این جشن با افروختن آتش و پریدن از روی آن همراه است. «سوری» به معنای «سرخ» است و آتش افروزی نمادی از یاری رساندن به گرمای هوا برای رخت بربستن سرمای زمستان است.

باور بر این است که با پریدن از روی آتش، زردی و بیماری سال گذشته به آتش داده می شود و سرخی و شادابی از آن گرفته می شود. این جشن، همچنین ریشه هایی در باور به بازگشت فروهرها دارد؛ آتش ها گویی راه را برای بازگشت ارواح درگذشتگان به خانه هایشان روشن می کنند. مراسم قاشق زنی و شکستن کوزه های کهنه نیز در این شب رواج داشته که هر کدام نمادی از دفع بلا و استقبال از برکت و تازگی در سال نو بوده اند.

خوان نوروزی و سفره هفت سین

یکی از نمادین ترین و زیباترین آداب نوروز، گستردن «خوان نوروزی» یا همان سفره هفت سین است. این سفره با هفت قلم که نامشان با حرف «سین» آغاز می شود، تزیین می گردد و هر کدام از این اقلام، نمادی از آرزوهای نیک برای سال جدید است.

این اقلام معمولاً شامل موارد زیر هستند:

  • سبزه: نماد رویش، تولد دوباره و شادابی طبیعت.
  • سمنو: نماد برکت، فراوانی و شیرینی زندگی.
  • سیب: نماد زیبایی، سلامتی و شادابی.
  • سنجد: نماد عشق، پایداری و باروری.
  • سیر: نماد تندرستی، پاکیزگی و دوری از بیماری.
  • سماق: نماد طعم زندگی، صبر و بردباری (گاهی نماد رنگ سپیده دم و پیروزی نور بر تاریکی).
  • سرکه: نماد صبر، دیرپایی و پذیرش سختی ها.

علاوه بر این هفت قلم، اشیاء دیگری مانند آیینه (نماد روشنایی و شفافیت)، شمع (نماد نور و گرما)، قرآن (نماد قداست و برکت)، ماهی قرمز (نماد جنبش و زندگی)، تخم مرغ رنگی (نماد باروری و خلقت) و گلاب (نماد پاکی و معنویت) نیز بر سفره قرار می گیرند. این سفره، در واقع تجلی آرزوهای نیک و فلسفه عمیق نوروز است که در آن، هر خانواده امید و آرزوی خود را برای سالی پربار و خوشبختی بیان می کند و این خود روایتی از پیوند عمیق انسان با عناصر طبیعی و معنوی است.

مراسم سال نو و دید و بازدید

لحظه تحویل سال، اوج هیجان و معنویت نوروز است. در این لحظه، اعضای خانواده در کنار سفره هفت سین جمع می شوند و با دعای تحویل سال، به استقبال سال نو می روند. پس از تحویل سال، رسم «عیدی دادن» به کوچکترها، دید و بازدید از بزرگان فامیل و دوستان و آرزوی بهترین ها برای یکدیگر آغاز می شود.

این دید و بازدیدها، فرصتی برای تجدید دیدارها، فراموش کردن کدورت ها و تقویت پیوندهای خانوادگی و اجتماعی است. مردم در این ایام لباس نو بر تن می کنند، خانه ها را آماده پذیرایی می کنند و با شور و شوق، به یکدیگر «سال نو مبارک» می گویند. این مراسم، نوروز را نه تنها جشنی برای طبیعت، بلکه جشنی برای انسان و روابط انسانی او تبدیل می کند که هر سال با شور و تازگی خاصی تجربه می شود.

سیزده فروردین: سیزده بدر و پایان جشن های نوروزی

جشن های نوروزی با فرا رسیدن سیزده فروردین، یا همان «سیزده بدر»، به پایان می رسد. در این روز، مردم به دامان طبیعت، دشت ها و کوهسارها می روند و روز خود را در کنار خانواده و دوستان در فضای باز می گذرانند. این رسم، ریشه های کهنی در باور به ایزد «تیر» (تیشتر)، ایزد باران، دارد. مردم با رفتن به طبیعت و نیایش، از ایزد باران طلب می کردند تا سالی پرآب و پربرکت داشته باشند.

انداختن سبزه های نوروزی به آب روان نیز یکی دیگر از آداب سیزده بدر است. این کار، نمادی از پیوستن سبزه به طبیعت و همچنین دادن فدیه به ایزد آب، آناهیتا، است تا برکت و باران را برای زمین به ارمغان آورد. گره زدن سبزه توسط دختران دم بخت، به امید باز شدن بخت و ازدواج، نیز از دیگر رسوم این روز است. سیزده بدر، نمادی از پیوند دوباره انسان با طبیعت، شکرگزاری از نعمات الهی و پایان بخشیدن به جشن ها با شادی و امید به سالی نیکو است.

در طول تاریخ، نوروز همواره با موسیقی و ترانه های خاصی همراه بوده است. «نوروزخوانی» یا «بهارخوانی» یکی از این آیین های کهن است که در آن، خنیاگران دوره گرد، از حدود پانزده روز مانده به عید، با شعر و آواز، آمدن بهار را به خانه ها مژده می دادند.

نوروز در موسیقی و هنر

نوروز تنها یک جشن آیینی نیست، بلکه منبع الهام بی شماری برای موسیقی و هنر در طول تاریخ ایران بوده است. در دوران ساسانیان، نام های مربوط به نوروز در میان آهنگ ها و نغمه های درباری وجود داشت، از جمله «نوروز بزرگ» و «ساز نوروز». باربد، نوازنده نامی دربار خسروپرویز، نغمه هایی چون «باد بهار» و «آیین جمشید» را می نواخت که همگی با شکوه نوروز پیوند داشتند.

امروزه نیز در ردیف دستگاهی موسیقی ایران، گوشه هایی با عنوان «نوروز عرب»، «نوروز صبا» و «نوروز خارا» وجود دارد که تداوم همان سنت های کهن هستند. نوروزخوانی یا بهارخوانی نیز از جمله آیین های کهن موسیقیایی است که در آن، خنیاگران دوره گرد با اشعار و آوازهای خود، آمدن بهار را به مردم نوید می دادند و با وصف طبیعت و ستایش اهورامزدا، مردم را به شادی و سرور دعوت می کردند. این پیوند عمیق میان نوروز و هنر، نشان می دهد که این جشن، نه تنها روحی را در طبیعت، بلکه خلاقیت و زیبایی را در جان هنرمندان بیدار می کرده است.

نوروز در جغرافیای فرهنگی جهان

نوروز تنها به ایران محدود نمی شود؛ این جشن باستانی مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و در طول تاریخ، در میان اقوام و ملت های گوناگون، از آسیای میانه و قفقاز تا بالکان و حتی بخش هایی از آفریقا نیز رواج یافته است. این گسترش، گواهی بر قدرت فرهنگی و جاذبه ی پیام نوروز است.

تأثیر نوروز بر دیگر اقوام و ملل

مراسم نوروز، از دوران های بسیار دور، بر فرهنگ های همسایه ایران تأثیر گذاشته است. برای مثال، مردم بابل از هزاران سال پیش، روز اول سال خود را که معمولاً در اعتدال بهاری بود، جشن می گرفتند. این جشن ها، که در ابتدا با بازگشت ایزد شهیدشونده «دموزی» مرتبط بود، شباهت های بسیاری با آیین های نوروزی ایران داشت.

در مصر باستان، نوروز قبطی (نیروز) با آداب و رسومی شبیه به نوروز ایرانی برگزار می شد و گفته می شود داریوش بزرگ یا کمبوجیه، نوروز را به مصر بردند. حتی در برخی مناطق ترکیه، نوروز را «جشن شیرینی» یا «شکریایرامی» می نامند که از رسم شیرینی دادن ایرانیان در این روز سرچشمه گرفته است. این تأثیرات، نشان می دهد که نوروز نه تنها یک جشن ملی، بلکه یک پدیده فرهنگی جهانی است که در طول تاریخ، بر اندیشه ها و آیین های بسیاری اثر گذاشته و پیوند دهنده مردمان بوده است.

به عنوان مثال، اسطوره هایی مانند «آتیس» در یونان و «آدونیس» در فنیقیه، که هر دو شامل مرگ و رستاخیز ایزدان گیاهی در آغاز بهار بودند، شباهت های چشمگیری با اسطوره سیاوش در ایران دارند. این شباهت ها نشان دهنده ی هم پوشانی باورهای کهن مرتبط با چرخه زندگی و مرگ در طبیعت است که در فرهنگ های مختلف جهان به اشکال گوناگون نمود یافته است.

همچنین، برخی پژوهشگران معتقدند که جشن «اُبُن» یا جشن اموات در ژاپن، که در آن ارواح درگذشتگان به زمین بازمی گردند، ممکن است ریشه هایی در آیین های ایرانی مرتبط با فروهرها داشته باشد. این تعاملات فرهنگی، نوروز را به پلی میان تمدن ها تبدیل کرده و جایگاه آن را به عنوان یک میراث مشترک بشری تثبیت می کند.

نتیجه گیری: میراثی زنده از داستان های کهن

نوروز، نه یک منشأ واحد، بلکه تلفیقی غنی از اساطیر، باورهای بومی و تحولات تاریخی است که در طول هزاران سال شکل گرفته و به تکامل رسیده است. این جشن کهن، از روایت پادشاهی جمشید و کشف کیومرث تا آیین سوگواری سیاوش و پیوند با فروهرها، هر گوشه اش داستانی شنیدنی دارد. نوروز نه تنها نمادی از تجدید حیات طبیعت و آمدن بهار است، بلکه جشنی است از امید، روشنایی و پیروزی خیر بر شر.

این میراث زنده، در طول قرون، فراز و نشیب های فراوانی را تجربه کرده، اما همواره توانسته است خود را با شرایط جدید وفق دهد و به عنوان نمادی از هویت ملی، پیوستگی فرهنگی و ارزش های انسانی پایدار بماند. نوروز، فراتر از یک تاریخ در تقویم، فلسفه ای عمیق از زندگی، پاکیزگی و شادمانی است که هر سال با رسیدن بهار، روحی تازه در کالبد این سرزمین کهن می دمد و ما را به حفظ و پاسداشت این گنجینه بی نظیر برای نسل های آینده فرامی خواند.

دکمه بازگشت به بالا