خلاصه کامل کتاب کنترل و پایش استراتژی | مجتبی لشکربلوکی

خلاصه کتاب کنترل و پایش استراتژی ( نویسنده مجتبی لشکربلوکی )
در دنیای پیچیده و پرنوسان کسب وکار امروز، اطمینان از عملکرد صحیح سازمان و اجرای درست استراتژی ها، گوهری کمیاب است. کتاب کنترل و پایش استراتژی نوشته دکتر مجتبی لشکربلوکی، پاسخی جامع به این نیاز حیاتی مدیران و سازمان ها ارائه می دهد و راهکاری برای ایجاد آرامش خاطر در مسیر دستیابی به اهداف بلندمدت به شمار می رود. این اثر نه تنها به مدیران کمک می کند تا از بروز خطاها و انحرافات جلوگیری کنند، بلکه مسیری روشن برای تضمین آینده ای مطمئن و پایدار برای سازمانشان ترسیم می کند.
مدیریت استراتژیک، هنری است که تدوین برنامه های بلندمدت و جاری سازی آن ها را در دل سازمان شامل می شود. با این حال، حتی بهترین استراتژی ها نیز بدون یک سیستم کنترلی قوی، ممکن است از مسیر اصلی منحرف شده و به نتایج مطلوب نرسند. اینجاست که اهمیت کنترل و پایش استراتژی بیش از پیش خود را نشان می دهد؛ فرآیندی که به سازمان امکان می دهد نه تنها مسیر خود را تصحیح کند، بلکه از صحت فرضیات و کارآمدی تصمیماتش اطمینان حاصل نماید.
دکتر لشکربلوکی در این کتاب، با زبانی شیوا و رویکردی کاربردی، به این دغدغه های کلیدی پاسخ می دهد. او نه تنها به تشریح مفاهیم بنیادین کنترل استراتژیک می پردازد، بلکه ابزارها و اهرم های عملیاتی را معرفی می کند که می توانند به ستون فقرات موفقیت سازمانی تبدیل شوند. این خلاصه تلاش می کند تا عصاره ای از این کتاب ارزشمند را ارائه دهد؛ محتوایی که خواننده را به عمق مفاهیم برده و او را با دیدگاهی جامع و کاربردی از کنترل و پایش استراتژی آشنا سازد تا بتواند آن را در چالش های واقعی سازمانش به کار گیرد.
چرا کنترل و پایش استراتژی حیاتی است؟ درس هایی از شکست های جهانی
تصور کنید که مدیر یک سازمان بزرگ هستید، یا شاید کارآفرینی که تازه کسب وکار خود را آغاز کرده اید. در هر دو حالت، دغدغه های مشترکی وجود دارد: آیا سازمان من آن طور که باید عمل می کند؟ آیا استراتژی هایی که تدوین کرده ایم، واقعاً در مسیر درستی هستند و به درستی اجرا می شوند؟ و شاید از همه مهم تر: چگونه می توانم از بروز خطاهای عمدی یا غیرعمدی، فساد، یا انحرافات جدی که می تواند آینده سازمان را به خطر اندازد، جلوگیری کنم؟ این ها سوالاتی هستند که آرامش را از مدیران سلب می کنند.
تجربیات جهانی، درس های تلخی را در مورد اهمیت کنترل استراتژیک به ما آموخته اند. رسوایی هایی که شرکت های بزرگی مانند فولکس واگن یا سازمان هایی مانند فیفا را درگیر خود کردند، به وضوح نشان دادند که چگونه فقدان سازوکارهای کنترلی مناسب می تواند به فجایع مالی، از دست دادن اعتبار و حتی ورشکستگی منجر شود. در مورد فولکس واگن، پنهان کاری در مورد میزان آلایندگی خودروها، نه تنها میلیاردها دلار جریمه به بار آورد، بلکه به شدت به اعتماد عمومی نسبت به این برند خدشه وارد کرد. در ماجرای فیفا نیز، فساد گسترده در سطوح مدیریتی، نتیجه مستقیم ضعف سیستم های نظارتی و کنترلی بود که در نهایت، اعتبار این نهاد جهانی را زیر سوال برد.
چنین رویدادهایی به ما می آموزند که صرفاً داشتن یک استراتژی هوشمندانه کافی نیست. آنچه یک سازمان را از سقوط نجات می دهد و آینده ای مطمئن برای آن می سازد، توانایی آن در پایش مستمر، شناسایی انحرافات و اعمال اصلاحات به موقع است. کنترل استراتژیک، ابزاری قدرتمند است که به مدیران این امکان را می دهد تا به جای واکنش به بحران ها، فعالانه از وقوع آن ها پیشگیری کنند و کشتی سازمان را با اطمینان خاطر در دریای پر تلاطم کسب وکار به پیش برانند. این همان آرامش خاطری است که مدیران از آن صحبت می کنند؛ اطمینانی که از عملکرد صحیح و اخلاقی سازمانشان نشأت می گیرد.
اهداف سه گانه نهایی کنترل استراتژی: ستون های اعتماد سازمان
کتاب دکتر لشکربلوکی بر این باور استوار است که هرگونه فعالیت کنترلی در سازمان، در نهایت سه هدف بنیادین و نهایی را دنبال می کند. این اهداف، نه تنها ستون های ایجاد اعتماد در سازمان هستند، بلکه تضمین کننده بقا و رشد پایدار آن در بلندمدت محسوب می شوند.
اعتمادپذیری سازمان (Trustworthiness)
اولین و شاید حیاتی ترین هدف، ایجاد و حفظ اعتمادپذیری سازمان است. در دنیای امروز، اعتبار یک سازمان، دارایی نامشهودی است که گاه از دارایی های مادی آن نیز ارزشمندتر به شمار می رود. اعتمادپذیری یعنی اینکه ذی نفعان (مشتریان، کارکنان، سهامداران، شرکا و حتی جامعه) به سازمان باور داشته باشند؛ باور به اینکه سازمان به تعهدات خود عمل می کند، اطلاعات شفاف و دقیقی ارائه می دهد و در هر شرایطی، اصول اخلاقی را رعایت می کند. وقتی سازمان از مکانیزم های کنترلی قوی برخوردار باشد، احتمال بروز رفتارهای نامطلوب، پنهان کاری یا تصمیمات غیرشفاف به حداقل می رسد. این امر به صورت طبیعی به تقویت تصویر مثبت سازمان و افزایش اعتمادپذیری آن در نگاه ذی نفعان منجر می شود. این اعتماد، خود منجر به وفاداری مشتریان، جذب استعدادهای برتر و حمایت سرمایه گذاران خواهد شد.
حفظ حقوق و منافع ذی نفعان (Stakeholder Interests)
سازمان ها تنها به خودشان تعلق ندارند؛ آن ها مجموعه ای از افراد و گروه ها هستند که هر یک منافعی در آن سازمان دارند. از سهامداران که به دنبال بازدهی سرمایه گذاری خود هستند، تا کارکنان که خواستار محیط کاری امن و عادلانه و حقوق مکفی هستند، مشتریان که انتظار محصول و خدمات باکیفیت دارند، و حتی جامعه ای که از سازمان انتظار مسئولیت پذیری اجتماعی و زیست محیطی دارد. کنترل استراتژیک اطمینان می دهد که تصمیمات و اقدامات سازمان، نه تنها به نفع یک گروه خاص نیست، بلکه منافع تمامی ذی نفعان را در نظر می گیرد و از تضییع حقوق آن ها جلوگیری می کند. این مسئولیت پذیری، نه تنها از نظر اخلاقی اهمیت دارد، بلکه در بلندمدت به پایداری و مشروعیت سازمان در جامعه کمک شایانی می کند. فرآیندهای کنترلی دقیق، مانند نظارت بر قراردادها، پایش کیفیت خدمات یا بررسی دقیق صورت های مالی، همگی در راستای حفظ این منافع عمل می کنند.
تضمین آینده ای روشن و پایدار (Secure Future)
هر سازمانی می خواهد در آینده نیز به فعالیت خود ادامه دهد و حتی رشد کند. این هدف، بیش از هر چیز به توانایی سازمان در پیش بینی، تطبیق پذیری و جلوگیری از مخاطرات بستگی دارد. کنترل و پایش استراتژیک، به سازمان کمک می کند تا به موقع از تغییرات محیطی آگاه شود، انحرافات احتمالی از مسیر استراتژی را تشخیص دهد و اقدامات اصلاحی لازم را انجام دهد. این رویکرد پیشگیرانه، از تبدیل شدن مشکلات کوچک به بحران های بزرگ جلوگیری می کند. با داشتن دیدی جامع و مستمر بر عملکرد سازمان و محیط پیرامون، مدیران می توانند تصمیمات آگاهانه تری برای تخصیص منابع، ورود به بازارهای جدید یا خروج از بازارهای پرخطر بگیرند. این کنترل مستمر، نه تنها سلامت مالی و عملیاتی سازمان را تضمین می کند، بلکه آن را برای مواجهه با چالش های آتی آماده می سازد و مسیر رشد و توسعه پایدار را هموار می سازد.
کنترل و پایش استراتژی فراتر از یک وظیفه مدیریتی است؛ آن نمادی از بلوغ سازمانی است که می داند برای بقا و رشد در دنیای پیچیده امروز، باید همواره نبض خود را بسنجد و در صورت لزوم، مسیرش را اصلاح کند. این رویکرد، آرامش خاطری را برای سازمان به ارمغان می آورد که در هیچ بازار پررقابتی نمی توان آن را نادیده گرفت.
پنج هدف میانی کنترل: نقشه های راهی برای اهداف نهایی
برای دستیابی به اهداف سه گانه نهایی کنترل استراتژی، دکتر لشکربلوکی پنج هدف میانی را معرفی می کند که مانند نقشه های راه عمل می کنند. این اهداف، فرآیندهای دقیقی هستند که به سازمان کمک می کنند تا اطمینان حاصل کند که استراتژی ها از ابتدا تا انتها به درستی تدوین، اجرا و پایش می شوند.
اطمینان از صحت و اعتبار استراتژی (کنترل محتوای استراتژی)
استراتژی ها بر اساس فرضیات خاصی درباره آینده، بازار، رقبا و توانمندی های داخلی سازمان بنا می شوند. اما آیا این فرضیات همواره صحیح هستند؟ کنترل محتوای استراتژی به معنای بررسی مستمر فرضیات زیربنایی، سناریوهای مختلف و تطابق استراتژی با واقعیت های متغیر محیطی است. این مرحله شامل ارزیابی دقیق مدل های کسب وکار، تحلیل روندهای بازار و اطمینان از اینکه استراتژی به درستی به فرصت ها و تهدیدات پاسخ می دهد. اگر فرضیاتی که استراتژی بر پایه آن ها شکل گرفته، تغییر کنند یا نادرست از آب درآیند، استراتژی کنونی ممکن است اعتبار خود را از دست بدهد و نیاز به بازنگری یا اصلاح داشته باشد. هدف این بخش، اطمینان از منطقی بودن، قابل دفاع بودن و متناسب بودن استراتژی با شرایط فعلی و آتی سازمان است.
اطمینان از کیفیت تبدیل استراتژی به پورتفولیوی راهبردی
داشتن یک استراتژی عالی بدون برنامه ریزی عملیاتی دقیق، مانند داشتن نقشه گنج بدون قطب نما است. این هدف میانی بر اطمینان از ارتباط صحیح تصمیمات استراتژیک با برنامه های عملیاتی و تخصیص منابع تمرکز دارد. استراتژی باید به پروژه ها، برنامه ها، اقدامات و بودجه های مشخص تبدیل شود. کنترل این مرحله به معنای اطمینان از اینکه هر بخش از استراتژی، به درستی به وظایف مشخصی در سطوح پایین تر سازمان تبدیل شده و منابع لازم (انسانی، مالی، فنی) به آن اختصاص یافته است. این امر شامل بررسی هم راستایی اهداف استراتژیک با اهداف عملیاتی واحدها، تخصیص بودجه به پروژه های استراتژیک و اطمینان از وجود فرآیندهای اجرایی کارآمد است.
اطمینان از تحقق استراتژی و جلوگیری از انحرافات عملکردی – فنی
پس از تبدیل استراتژی به برنامه، نوبت به اجرا می رسد. در این مرحله، سازمان باید به طور مستمر شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs) را پایش کند تا از تحقق اهداف اطمینان حاصل شود. این هدف به معنای شناسایی زودهنگام هرگونه کج روی از مسیر تعیین شده است. آیا تولید در زمان مقرر انجام می شود؟ آیا فروش به حد نصاب رسیده است؟ آیا کیفیت محصولات مطابق انتظار است؟ این بخش شامل ایجاد سیستم های گزارش دهی منظم، بررسی دقیق داده های عملکردی و تحلیل انحرافات است. هدف نهایی، نه تنها تشخیص مشکلات، بلکه ریشه یابی و اصلاح آن ها پیش از آنکه به بحران تبدیل شوند، است.
اطمینان از جلوگیری از خطا (Error Prevention)
خطاها، اشتباهات ناخواسته در فرآیندها یا سیستم ها هستند. این هدف کنترلی بر مکانیزم های پیشگیرانه تمرکز دارد که از وقوع خطاهای رایج جلوگیری می کنند. به عنوان مثال، طراحی چک لیست های دقیق، پیاده سازی سیستم های کنترل کیفیت در خط تولید، آموزش مداوم کارکنان و استانداردسازی فرآیندها، همگی اقداماتی هستند که در راستای جلوگیری از خطا صورت می گیرند. این رویکرد، کاهش هدررفت منابع، بهبود کارایی و افزایش کیفیت خروجی ها را به دنبال دارد. در واقع، اینجا سعی می شود از همان ابتدا، مسیرها و قواعد به گونه ای تعریف شوند که امکان بروز خطا به حداقل برسد.
اطمینان از جلوگیری از اشتباهات (Mistake Prevention)
اشتباهات، ناشی از تصمیمات نادرست هستند، حتی اگر فرآیندها به درستی اجرا شده باشند. این هدف میانی به رویکرد یادگیری سازمانی و اصلاح مستمر تصمیمات اشاره دارد. سازمان ها باید سیستمی برای بازخورد و یادگیری از تجربیات گذشته داشته باشند. تحلیل پس از اقدام (Post-Mortem Analysis)، بررسی دلایل شکست ها و موفقیت ها، و مستندسازی درس آموخته ها، همگی در این دسته قرار می گیرند. هدف این است که سازمان نه تنها از تکرار اشتباهات مشابه جلوگیری کند، بلکه با بینش عمیق تر، تصمیمات آتی خود را بهبود بخشد. این رویکرد، فرهنگ سازمانی مبتنی بر یادگیری و توسعه را تقویت می کند و به سازمان امکان می دهد که هوشمندانه تر و کارآمدتر عمل کند.
۱۴ اهرم کنترلی: جعبه ابزار جامع برای مدیران استراتژیک
دکتر مجتبی لشکربلوکی در کتاب خود، ۱۴ اهرم کنترلی را معرفی می کند که مانند یک جعبه ابزار جامع در اختیار مدیران قرار می گیرد تا بتوانند اهداف میانی و نهایی کنترل استراتژیک را محقق سازند. این اهرم ها، روش ها و ابزارهای مختلفی را در بر می گیرند که می توانند در مراحل مختلف فرآیند استراتژی (پیش اقدام، حین اقدام، و پس اقدام) به کار گرفته شوند. در اینجا به برخی از مهم ترین و کاربردی ترین این اهرم ها می پردازیم:
اهرم های پیش اقدام (Pre-action Controls)
این دسته از اهرم ها پیش از شروع فعالیت های اصلی به کار می روند تا از همان ابتدا، مسیر را هموار کرده و از بروز مشکلات احتمالی جلوگیری کنند:
- کنترل مفروضات استراتژیک: هر استراتژی بر پایه ی یک سری مفروضات شکل می گیرد. این اهرم به معنای پایش مستمر و دقیق این مفروضات است. مثلاً اگر استراتژی شما بر اساس رشد ۲۰ درصدی بازار بنا شده، باید به طور مداوم این فرض را با داده های واقعی بازار مقایسه کنید. اگر مفروضات اولیه تغییر کنند، باید استراتژی نیز بازبینی شود. این کار از بی اعتبار شدن استراتژی پیش از اجرا جلوگیری می کند.
- کنترل مرزها و محدودیت ها (Boundary Control): این اهرم به تعیین حدود و چارچوب هایی برای تصمیم گیری و رفتار کارکنان و واحدها اشاره دارد. با مشخص کردن خطوط قرمز و محدودیت های مجاز (مانند بودجه های مشخص، قوانین اخلاقی، یا استانداردهای کیفیت)، سازمان از انحرافات بزرگ جلوگیری می کند. این اهرم در واقع یک نه اولیه است که قبل از شروع فعالیت، مسیرهای غیرمجاز را مسدود می کند.
- کنترل پورتفولیو (Portfolio Control): این اهرم بر ارزیابی و انتخاب صحیح پروژه ها و ابتکاراتی تمرکز دارد که قرار است استراتژی را به عمل تبدیل کنند. اطمینان از اینکه منابع سازمان به پروژه هایی تخصیص یابد که بیشترین هم راستایی را با اهداف استراتژیک دارند و بازدهی مناسبی را ارائه می دهند. این شامل فرآیندهای ارزیابی، اولویت بندی و انتخاب پروژه است تا از سرمایه گذاری در طرح های ناکارآمد جلوگیری شود.
- کنترل محیطی: پایش مداوم و سیستماتیک محیط بیرونی سازمان برای شناسایی فرصت ها و تهدیدات جدید. این اهرم به سازمان کمک می کند تا قبل از آنکه تغییرات محیطی به چالش های جدی تبدیل شوند، آن ها را شناسایی کرده و استراتژی خود را متناسب با آن تطبیق دهد.
اهرم های حین اقدام (Concurrent Controls)
این اهرم ها در طول فرآیند اجرا به کار می روند تا اطمینان حاصل شود که فعالیت ها مطابق برنامه پیش می روند و انحرافات به سرعت شناسایی و اصلاح می شوند:
- کنترل فرآیندی: این اهرم شامل نظارت بر اجرای صحیح فرآیندهای عملیاتی است. به عنوان مثال، استفاده از چک لیست ها، مراحل استانداردسازی کار، و بازرسی های داخلی در طول فرآیند تولید یا ارائه خدمت. هدف این است که اطمینان حاصل شود هر مرحله از کار به درستی و با کیفیت لازم انجام می شود. این اهرم به کاهش خطا و افزایش کارایی در حین انجام کار کمک می کند.
- کنترل عملیاتی: تمرکز این اهرم بر پایش و ارزیابی عملکرد روزانه و جاری سازمان است. این شامل نظارت بر شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs) در سطوح عملیاتی، مانند حجم تولید، تعداد مشتریان جذب شده، زمان پاسخگویی به مشتریان و غیره. هدف این اهرم، شناسایی زودهنگام هرگونه مشکل یا انحراف در عملکرد روزمره است.
- کنترل بودجه ای: این اهرم به پایش مستمر هزینه ها و درآمدهای سازمان در مقایسه با بودجه های مصوب اشاره دارد. هدف این است که اطمینان حاصل شود سازمان در محدوده مالی تعیین شده عمل می کند و از هدررفت منابع یا تجاوز از بودجه ها جلوگیری شود. گزارش های مالی منظم و تحلیل انحرافات بودجه ای از ابزارهای اصلی این اهرم هستند.
اهرم های پس اقدام/بازخوردی (Feedback Controls)
این اهرم ها پس از اتمام یک دوره یا فعالیت به کار می روند تا نتایج را ارزیابی کرده و درس آموخته هایی برای بهبود فرآیندهای آتی ارائه دهند:
- کنترل مالی: این اهرم به تحلیل صورت های مالی سازمان (مانند ترازنامه، صورت سود و زیان، و صورت جریان وجوه نقد) می پردازد. هدف، ارزیابی سلامت مالی سازمان، شناسایی روندهای مثبت یا منفی و اطمینان از دستیابی به اهداف مالی استراتژیک است. این اهرم دیدگاهی کلی و جامع از وضعیت مالی سازمان ارائه می دهد.
- کنترل نتایج: این اهرم بر ارزیابی نهایی خروجی ها و نتایج حاصل از اجرای استراتژی تمرکز دارد. آیا اهداف استراتژیک محقق شده اند؟ آیا نتایج مورد انتظار به دست آمده اند؟ این شامل بررسی عملکرد کلان سازمان، بخش ها و تیم ها در مقایسه با اهداف تعیین شده است. این اهرم به مدیران کمک می کند تا اثربخشی کلی استراتژی را بسنجند.
- کنترل استثنایی (Exception Control): این اهرم به مدیریت موقعیت هایی می پردازد که از حالت عادی خارج شده و نیاز به توجه فوری دارند. به جای پایش همه چیز، تمرکز بر مواردی است که خارج از محدوده های پذیرفته شده قرار می گیرند. به عنوان مثال، اگر فروش به طور ناگهانی ۲۰ درصد کاهش یابد یا هزینه ها ۱۰ درصد افزایش پیدا کند، این اهرم باعث فعال شدن مکانیزم های واکنشی می شود تا مشکل ریشه یابی و حل شود.
- کنترل مبتنی بر ارزش ها و فرهنگ: این اهرم بر اهمیت نقش فرهنگ سازمانی و ارزش های مشترک در کنترل رفتارها تأکید دارد. وقتی کارکنان ارزش های اصلی سازمان را درونی کنند، خودبه خود در راستای اهداف سازمان و با رعایت اصول اخلاقی عمل می کنند. این اهرم، کنترلی نرم و نامحسوس است که از درونی شدن هنجارهای مطلوب حاصل می شود.
مدیران موفق، از ترکیب هوشمندانه این اهرم ها در زمان ها و مراحل مختلف بهره می برند تا یک سیستم کنترلی جامع و کارآمد را در سازمان خود بنا نهند. این رویکرد چندوجهی، به آن ها اطمینان می دهد که نه تنها از مشکلات پیشگیری می کنند، بلکه از هرگونه انحراف نیز به سرعت آگاه می شوند و می توانند اقدامات لازم را برای حفظ مسیر صحیح استراتژی انجام دهند.
جایگاه کنترل و پایش استراتژی در متامدل دیاموند: ارتباط مدل های موعود، متا و مکپا
دکتر مجتبی لشکربلوکی در آثار خود، یک چارچوب فکری جامع برای مدیریت استراتژیک ارائه می دهد که آن را متامدل دیاموند (الماس) می نامد. این متامدل، سه مرحله کلیدی از چرخه حیات استراتژی را در بر می گیرد که هر یک توسط یک مدل خاص نمایندگی می شوند: مدل موعود، مدل متا، و مدل مکپا. درک ارتباط این سه مدل برای درک جایگاه کنترل و پایش استراتژی، بسیار حیاتی است.
مدل موعود (جوشش و پیدایش استراتژی)
مدل موعود به مرحله آغازین چرخه استراتژی می پردازد؛ جایی که ایده های استراتژیک متولد می شوند و فرصت ها و چالش های محیطی شناسایی می شوند. این مدل بر فرآیندهای خلاقیت، تحلیل محیطی، تعیین چشم انداز و مأموریت، و تدوین گزینه های استراتژیک تمرکز دارد. موعود، به نوعی مرحله چه باید بکنیم؟ است؛ مرحله ای که در آن سازمان به ارزیابی موقعیت کنونی خود و ترسیم مسیرهای احتمالی آینده می پردازد. این مدل به سازمان کمک می کند تا استراتژی های جدید و نوآورانه را شناسایی کرده و آن ها را به صورت مفاهیم قابل درک درآورد. بدون یک مرحله موعود قوی، استراتژی ها ممکن است فاقد اصالت و پشتوانه تحلیلی کافی باشند.
مدل متا (جاری سازی استراتژی)
پس از اینکه استراتژی ها در مرحله موعود تدوین شدند، نوبت به متا می رسد. مدل متا به معنای جاری سازی یا اجرای استراتژی است. این مرحله بر تبدیل برنامه های استراتژیک به اقدامات عملیاتی، تخصیص منابع، طراحی ساختار سازمانی مناسب، و ایجاد فرهنگ حمایتی برای اجرای استراتژی تمرکز دارد. متا به این سوال پاسخ می دهد که چگونه آن را انجام دهیم؟ این مدل شامل تمامی فرآیندهایی است که اطمینان می دهند استراتژی از روی کاغذ به واقعیت تبدیل می شود و در سراسر سازمان جریان می یابد. موفقیت در مرحله متا نیازمند ارتباطات قوی، تعهد رهبران و کارکنان، و هم راستایی تمامی فعالیت های سازمانی با اهداف استراتژیک است.
مدل مکپا (کنترل و پایش استراتژی)
و در نهایت، مدل مکپا به کنترل و پایش استراتژی اختصاص دارد. این مدل حلقه نهایی و حیاتی در چرخه متامدل دیاموند است که اطمینان می دهد استراتژی های تدوین شده و جاری شده، به درستی عمل می کنند و در صورت لزوم، اصلاحات لازم انجام می شوند. مکپا به این سوال پاسخ می دهد که آیا داریم آن را درست انجام می دهیم؟ یا آیا استراتژی به درستی عمل می کند؟ این مدل شامل پایش مستمر عملکرد، شناسایی انحرافات، ارزیابی اثربخشی اقدامات، و فراهم آوردن بازخورد لازم برای بازنگری در مراحل موعود یا متا است. کنترل و پایش، سازمان را قادر می سازد تا از منابع خود بهینه استفاده کند، از شکست های احتمالی جلوگیری نماید و همواره در مسیر دستیابی به اهداف بلندمدت خود باقی بماند. بدون مکپا، حتی بهترین استراتژی ها نیز ممکن است در میانه راه از مسیر خارج شده و به اهداف خود نرسند. این مدل، در واقع، ضامن آرامش خاطر و اطمینان از آینده ای روشن برای سازمان است.
اهمیت درک یکپارچه این سه مدل در این است که هر یک از آن ها تکمیل کننده دیگری هستند. استراتژی بدون جوشش و ایده (موعود) وجود ندارد، بدون اجرا (متا) محقق نمی شود، و بدون کنترل و پایش (مکپا) تضمینی برای موفقیت و پایداری نخواهد داشت. متامدل دیاموند، ابزاری جامع برای مدیران است تا بتوانند تمامی ابعاد مدیریت استراتژیک را به صورت یکپارچه ببینند و مدیریت کنند.
پیش نیازهای موفقیت استراتژیک: چرا استراتژی ها شکست می خورند؟
در حالی که تدوین و جاری سازی استراتژی گام های اساسی هستند، اما بسیاری از سازمان ها در مسیر دستیابی به اهداف استراتژیک خود با شکست مواجه می شوند. دکتر لشکربلوکی بر این باور است که دلیل اصلی این شکست ها، اغلب نه در خود استراتژی، بلکه در عدم تأمین پیش نیازهای ضروری برای موفقیت آن نهفته است. نادیده گرفتن این پیش نیازها، مانند کاشت بذری در خاک نامناسب است که هرچقدر هم آن بذر مرغوب باشد، به بار نخواهد نشست.
برخی از مهم ترین دلایل شکست استراتژی ها و پیش نیازهای کلیدی آن ها عبارتند از:
- عدم شفافیت در استراتژی: اگر استراتژی به وضوح برای تمامی سطوح سازمان تعریف و تبیین نشود، کارکنان نمی دانند دقیقا چه کاری باید انجام دهند و اقدامات آن ها در راستای اهداف کلی سازمان قرار نمی گیرد. شفافیت، پیش نیاز اساسی برای هم راستایی و تمرکز است.
- فقدان تعهد و پشتیبانی رهبران: استراتژی بدون حمایت قاطع و مستمر مدیران ارشد، محکوم به شکست است. رهبران باید خود باورمند به استراتژی باشند، آن را به طور فعال ترویج دهند و منابع لازم را برای اجرای آن فراهم کنند. عدم تعهد رهبران، به سرعت به بی انگیزگی در سطوح پایین تر منجر می شود.
- نبود فرهنگ سازمانی مناسب: فرهنگ سازمان می تواند بزرگترین مانع یا قوی ترین اهرم برای اجرای استراتژی باشد. اگر فرهنگ سازمان با اهداف استراتژیک (مثلاً نوآوری، مشتری مداری یا ریسک پذیری) هم راستا نباشد، استراتژی به سختی به ثمر خواهد نشست. تغییرات استراتژیک نیازمند فرهنگی منعطف و پذیرنده تغییر است.
- مقاومت در برابر تغییر: انسان ها ذاتاً در برابر تغییر مقاومت می کنند. این مقاومت می تواند در قالب عدم همکاری، کارشکنی یا بی تفاوتی ظاهر شود. عدم مدیریت صحیح مقاومت در برابر تغییر از طریق آموزش، ارتباطات مؤثر و مشارکت دادن کارکنان، می تواند به شکست استراتژی منجر شود.
- نبود سیستم های پاداش و ارزیابی هم راستا: اگر سیستم های پاداش، ارتقاء و ارزیابی عملکرد کارکنان با اهداف استراتژیک هم راستا نباشند، کارکنان انگیزه ای برای انجام فعالیت های لازم برای تحقق استراتژی نخواهند داشت. پاداش ها باید رفتارهای مطلوب استراتژیک را تقویت کنند.
- تخصیص ناکافی منابع: حتی بهترین استراتژی نیز اگر منابع مالی، انسانی، فنی و زمانی کافی برای اجرای آن تخصیص نیابد، تنها روی کاغذ باقی خواهد ماند. مدیران باید اطمینان حاصل کنند که استراتژی به اولویت اول سازمان در تخصیص منابع تبدیل می شود.
- فقدان فرآیندهای کنترلی و بازخورد: همانطور که این کتاب به طور مفصل توضیح می دهد، بدون مکانیزم های پایش و کنترل مستمر، سازمان قادر به شناسایی انحرافات و انجام اصلاحات به موقع نخواهد بود. این امر می تواند منجر به انحرافات کوچک و سپس بزرگ از مسیر اصلی شود.
- ارتباطات ضعیف: اگر استراتژی به طور مؤثر و مستمر در سراسر سازمان منتقل نشود، کارکنان از نقش خود در تحقق آن بی خبر می مانند. ارتباطات دوطرفه، فرصتی برای روشن سازی ابهامات و ایجاد حس مشارکت فراهم می کند.
دکتر لشکربلوکی تاکید می کند که مدیران باید پیش از هر چیز به این پیش نیازها توجه کنند و با برطرف کردن موانع و ایجاد زیرساخت های لازم، راه را برای موفقیت استراتژی های خود هموار سازند. کنترل و پایش استراتژی، دقیقاً همان ابزاری است که به سازمان کمک می کند تا از برقراری این پیش نیازها اطمینان حاصل کند و از لغزش در مسیر پر پیچ و خم اجرا، جلوگیری نماید.
در بخشی از کتاب: گزیده ای از محتوای کاربردی
درک عمیق تر از مباحث کتاب کنترل و پایش استراتژی، با نگاهی به متن خود کتاب میسر می شود. در بخشی از این اثر ارزشمند، دکتر مجتبی لشکربلوکی به یکی از مهمترین ابعاد کنترل استراتژیک، یعنی کنترل محتوای استراتژی می پردازد و مفهوم عدم قطعیت و فرضیات را به شکلی کاربردی روشن می سازد:
«عدم قطعیت های استراتژیک باعث می شود فرصت ها و تهدیدهای جدی رخ دهد یا مفروضات زیربنایی استراتژی تغییر کند و استراتژی کنونی سازمان را بی اعتبار سازد. عدم قطعیت به زبان ساده نتیجه ی اختلاف میان میزان اطلاعات موردنیاز و اطلاعات در اختیار است. به همین دلیل است که ما برخی اطلاعات را مفروض می گیریم؛ مثلاً فرض می کنیم که حجم بازار صد میلیون دلار است. هر تصمیم استراتژیک یک فرضیه است، فرضیه ای در مورد روابط علت و معلولی بین اقدام و نتایج مورد نظر ما. چون ما برخی متغیرها را فرض می گیریم و چون برخی روابط را فرض می گیریم، این فرضیات ممکن است در عمل اشتباه دربیاید یا ما فرضیاتمان را تغییر دهیم. کنترل محتوای استراتژی بررسی می کند که کدام فرضیات ما اشتباه بوده است و نیازمند اصلاح، تغییر و جایگزینی است.»
این گزیده به وضوح نشان می دهد که کتاب چگونه به مدیران می آموزد تا فراتر از تدوین صرف استراتژی، به پایش مداوم پایه های آن بپردازند. این دیدگاه، برای هر سازمانی که به دنبال چابکی و تطبیق پذیری در برابر تغییرات است، یک اصل حیاتی به شمار می رود.
این کتاب برای چه کسانی ضروری است؟ (تأکید بر کاربردهای عملی و نتایج)
کتاب کنترل و پایش استراتژی نوشته دکتر مجتبی لشکربلوکی، صرفاً یک متن دانشگاهی یا تئوری نیست؛ بلکه یک راهنمای کاربردی و عملی است که می تواند به طیف وسیعی از افراد کمک کند تا در مسیر حرفه ای و حتی شخصی خود، به اطمینان خاطر و موفقیت بیشتری دست یابند. این کتاب، جعبه ابزاری است که به شما امکان می دهد تا نه تنها برنامه ریزی کنید، بلکه از اجرای صحیح و نتایج دلخواه آن اطمینان حاصل نمایید.
برای مدیران ارشد، میانی و عملیاتی:
اگر شما در جایگاه تصمیم گیری و نظارت بر عملکرد سازمان هستید، این کتاب برایتان ضروری است. آن به شما کمک می کند تا مکانیزم های کنترلی دقیقی را پیاده سازی کنید که از انحراف استراتژی ها جلوگیری کرده و در نهایت، به ایجاد اطمینان در عملکرد صحیح سازمان و جلوگیری از ضررهای احتمالی مالی و اعتباری منجر شود. این کتاب، به مدیران آرامش خاطر می دهد که سازمانشان در مسیر درست حرکت می کند و از آینده ای مطمئن برخوردار خواهد بود.
برای کارشناسان و متخصصان حوزه مدیریت استراتژیک، برنامه ریزی و کنترل:
اگر در واحدهای استراتژی، برنامه ریزی یا کنترل یک سازمان فعالیت می کنید، این کتاب ابزارهای عملی و چارچوب های فکری لازم را برای بهبود فرآیندهای کنترلی و پایش استراتژی در اختیارتان قرار می دهد. مفاهیم و اهرم های معرفی شده، به شما کمک می کنند تا گزارش دهی دقیق تر، تحلیل های عمیق تر و پیشنهادهای مؤثرتری برای ارتقاء کارایی سازمان ارائه دهید.
برای مشاوران مدیریت و کسب وکار:
به عنوان یک مشاور، شما همواره به دنبال منابع مرجع و کاربردی برای حل چالش های مشتریانتان هستید. این کتاب، گنجینه ای از مفاهیم و ابزارهای کنترل و پایش استراتژی است که می توانید آن ها را در سازمان های مختلف پیاده سازی کرده و به مشتریانتان در تضمین موفقیت استراتژیک و جلوگیری از شکست ها کمک کنید. این کتاب به شما دیدگاهی جامع برای ارائه راه حل های کنترلی موثر می دهد.
برای دانشجویان و پژوهشگران رشته های مدیریت (به ویژه مدیریت استراتژیک):
این اثر به شما کمک می کند تا مفاهیم تئوری کنترل استراتژیک را درک کرده و با کاربردهای عملی آن ها در محیط واقعی آشنا شوید. مثال ها و توضیحات کتاب، به شما دیدگاهی عملیاتی از آنچه در دنیای کسب وکار می گذرد، ارائه می دهد و پایه علمی شما را در این حوزه تقویت می کند.
برای کارآفرینان و صاحبان کسب وکارهای کوچک و متوسط:
اگرچه کسب وکار شما ممکن است در مقیاس کوچکتری باشد، اما اهمیت کنترل و پایش استراتژی در آن کمتر نیست. این کتاب به شما یاد می دهد که چگونه از ابتدای مسیر، مکانیزم های کنترلی قوی را در ساختار کسب وکار خود نهادینه کنید تا از بروز اشتباهات پرهزینه جلوگیری کرده و راه را برای رشد و توسعه پایدار هموار سازید. این امر به شما کمک می کند تا با اطمینان بیشتری به سوی آینده حرکت کنید.
برای افرادی با اهداف شخصی:
اصول کنترل و پایش استراتژی تنها به سازمان ها محدود نمی شود؛ شما می توانید از آن در برنامه ریزی و دستیابی به اهداف شخصی خود نیز بهره ببرید. یاد می گیرید چگونه اهداف خود را پایش کنید، از مسیر منحرف نشوید و به بهترین نتایج دست یابید. این کتاب به شما نگاهی استراتژیک برای مدیریت بهتر زندگی فردی تان می بخشد.
در یک کلام، این کتاب برای هر کسی که به دنبال اطمینان و آرامش خاطر در مسیر دستیابی به اهداف است، چه در سطح سازمانی و چه در سطح شخصی، ضروری است. این اثر فراتر از یک معرفی صرف، یک راهنمای جامع برای ایجاد سیستمی قدرتمند برای پایش و تضمین موفقیت استراتژی هاست.
نتیجه گیری: کنترل و پایش استراتژی، لازمه بقا و رشد در آینده
در دنیای امروز که سرعت تغییرات سرسام آور است و هر لحظه می تواند چالش جدیدی را پیش روی سازمان ها قرار دهد، صرفاً تدوین یک استراتژی هوشمندانه کافی نیست. آنچه یک سازمان را از میان رقبا متمایز می کند و آینده ای مطمئن برای آن می سازد، توانایی آن در پایش و کنترل مستمر استراتژی هایش است. کتاب کنترل و پایش استراتژی اثر دکتر مجتبی لشکربلوکی، نه تنها این حقیقت را به وضوح بیان می کند، بلکه با ارائه چارچوب ها و ۱۴ اهرم کنترلی جامع، به مدیران نقشه ای عملیاتی برای عبور از پیچ وخم های اجرای استراتژی می دهد.
این کتاب به ما نشان می دهد که چگونه می توان با ایجاد اعتمادپذیری، حفظ منافع ذی نفعان و تضمین آینده ای پایدار، سازمان را در برابر ناملایمات مصون داشت. با تشریح پنج هدف میانی کنترل و جایگاه آن در متامدل دیاموند (شامل موعود و متا)، نویسنده یک دیدگاه یکپارچه و جامع از چرخه مدیریت استراتژیک ارائه می دهد. همچنین، با بررسی دلایل شکست استراتژی ها، اهمیت پیش نیازهایی مانند شفافیت، تعهد و فرهنگ سازمانی مناسب را برجسته می کند.
در نهایت، این اثر فراتر از یک تئوری است؛ آن یک راهنمای عملی برای هر مدیری است که به دنبال آرامش خاطر در تصمیم گیری ها و اطمینان از دستیابی به اهداف بلندمدت سازمانش است. با مطالعه این کتاب، خواننده نه تنها با مفاهیم کنترل استراتژیک آشنا می شود، بلکه ابزارهایی را در اختیار می گیرد که می تواند بلافاصله آن ها را در محیط کار خود به کار گیرد و شاهد تحولی مثبت در عملکرد و پایداری سازمانش باشد. اگر خواهان بقا و رشد در آینده ای نامعلوم هستید، نهادینه کردن اصول کنترل و پایش استراتژی در سازمانتان، انتخابی نیست، بلکه ضرورتی حیاتی است.